به دنبال شغل دوم هستم
آیا من می توانم به معامله گری به عنوان یک شغل دوم نگاه کنم؟ شغلم را می توانم رها کنم و به یک معامله گر تمام وقت تبدیل شوم؟ یا برای آینده می توانم روی شغل معامله گری حساب باز کنم؟ جواب همه این سوال ها را در این مقاله به شما می گویم. و بررسی می کنم که ببینیم اصلا معامله گری شغل محسوب می شود یا نه و چگونه باید وارد این حرفه شویم.
اولین موضوعی که وجود دارد این است که چه اتفاقی می افتد که باعث می شود ما به سمت معامله گری برویم و به معامله گری به عنوان یک شغل دوم نگاه کنیم؟ نکته ای که وجود دارد این است: وقتی ما وارد این حرفه می شویم اولین سودهایی که به دست می آوریم باعث می شود ما بخواهیم معادلات زندگیمان را به هم بریزیم؛ یعنی چی؟ یعنی شغلمان را رها کنیم یا دیگر به دنبال شغل دیگری نرویم. یا این که برای مثال ما به این حرفه به یک منبع درآمد نگاه کنیم.
من می خواهم افراد را دسته بندی کنم و دونه به دونه برای همه نفراتی که جزو این 3 دسته هستند بررسی کنم و به یک نتیجه گیری برسیم.
معامله گری شغل اصلی من باشد یا شغل دوم؟
بعد از این که ما اولین سودها را از بازار به دست می آوریم حس بسیار خوبی پیدا می کنیم. آن زمان است که می رویم به سراغ حساب و کتاب روی کاغذ و به این نتیجه می رسیم: من اگر روزانه فقط 10 دلار از این بازار و از معامله گری و از مارکت های مرتبط با آن پول به دست بیاورم، در بدترین حالت درآمد یک ماه من 300 دلار خواهد بود. پس چه لزومی دارد که من در خارج از خانه سر کار بروم و برای افراد دیگر کار کنم و معامله گری شغل دوم من باشد؟ در خانه می مانم و ماهی 300 دلار پول درمی آورم. خسته هم نمی شوم و کارم فقط کلیک کردن در سیستم است.
باید بدانید که این اتفاق در 99 درصد مواقع نمی افتد و این آمار فقط روی کاغذ با هم جور در می آیند. پس به معامله گری نمی توان به عنوان یک شغل دوم یا حتی شغل اصلی نگاه کرد؟ چرا اتفاقا می توان ترید را یک شغل دانست. اما موضوع چیز دیگریست. به معامله گری هم می توان به عنوان یک شغل نگاه کرد و هم به عنوان یک منبع درآمد. از شغل های پردرآمد هم حساب می شود. اما یک سری نکات را ما باید مدنظر قرار دهیم. این موارد که باید به آن ها حتما توجه داشته باشید را در ادامه توضیح می دهم.
منبع درآمدی غیرمطمئن!
معامله گری می تواند برای ما شغل دوم و یا حتی اصلی باشد ولی نمی تواند تنها منبع درآمدی ما باشد. به عبارت دیگر معامله گری می تواند حتی شغل اول ما باشد اما نباید تنها منبع درآمدی ما باشد. چرا؟
اگر ما بخواهیم به یک معامله گر خوب تبدیل شوم در ابتدای کار نیاز به یک ذهن آرام و بی دغدغه و بدون نگرانی دارم. مگر می شود که کسی در همچین شرایطی باشد و هیچ دغدغه ای نداشته باشد؟ منظور من از ذهن آرام از جنبه امورات مالی زندگی است. یعنی از بین افرادی که وارد این حوزه می شوند کسی می تواند روی این حوزه برای درآمد حساب باز بکند که منبع درآمد دیگری دارد و برای رفع نیازهای اولیه خود دچار دغدغه نیست؛ پس معامله گری را به عنوان شغل دوم انتخاب می کند.
دلیل شما برای انتخاب معامله گری به عنوان شغل دوم چیست؟
اگر من از شما یک سوال بپرسم که به چه علتی می خواهید معامله گری را به عنوان شغل دوم خود انتخاب کنید حدودا می دانم که جواب اکثر شما چیست و می توانم حدس بزنم. پاسخ شما می تواند هر چیزی باشد اما در نهایت به دو کلمه “آسایش” و “رفاه” ختم می شود. اگر قرار باشد تنها منبع درآمد شما معامله گری باشد و همه مخارجتان را از درآمد معامله گری پرداخت کنید، اعم از هزینه اجاره خانه، هزینه خورد و خوارک، هزینه رفت و آمد، هزینه پوشاک و …؛ دارید روی چیزی ریسک می کنید که اما و اگر دارد.
پس مجبور هستید همین آسایش و رفاهی که الان دارید را از دست می دهید (هرچند شاید کم باشد) و برای به دست آوردن دوباره آن باید تلاش کنید. یعنی برای این که در زندگیتان یک رفاه اولیه ایجاد کنید همین رفاهی که دارید را فدا می کنید تا دوباره همان را به دست آورید. صرفا به خاطر این که تنها راه درآمدتان را معامله گری انتخاب کرده اید.
اگر جزو نفراتی هستید که به تازگی می خواهید وارد حوزه معامله گری شوید من پیشنهاد می کنم دوره رایگان آموزش معامله گری کربن را از طریق این لینک ثبت نام بکنید. این دوره شما را از یک شخص مبتدی به شخص نیمه حرفه ای تبدیل می کند و می توانید کاملا رایگان از آن استفاده کنید.
با معامله گری دغدغه های مالی را برطرف کنیم؟
در ادامه می خواهم یکی از تجربیاتم را با شما به اشتراک بگذارم که اهمیت شغل دوم بودن معامله گری را درک کنید. تقریبا 3 سال پیش بود که من مشغول آموزش حضوری بودم و کار با کارآموزها را نیز می پذیرفتم. یک روز وارد تریدروم که شدم دیدم که رفتار یکی از کارآموزها مثل همیشه نیست و در جنب و جوش است و فشار روانی زیادی را تحمل می کند. ازش پرسیدم که چه مشکلی دارد. پاسخی که داد مرا نیم ساعت به فکر فرو برد و همان لحظه بود که من متوجه یک سری نکاتی شدم که شاید خیلی رعایت نکنند.
پاسخ او این بود: من فردا صبح باید اجاره خانه را پرداخت کنم و 500 هزار تومان کم دارم. گفتم خب این چه ارتباطی با حال الانت دارد؟ و او گفت که می خواهد این 500 هزار تومان را از این بازار به دست بیاورد. من دیگیر چیزی نگفتم.
چیزی که در ذهن من می چرخید و به آن فکر می کردم این بود که مگر مارکت ها به ما بدهکار هستند که قرار باشد تا فردا هزینه اجاره منزل ما را فراهم کنند؟
اتفاقی که تا آخر آن شب افتاد این بود که آن کارآموزم نه تنها نتوانست کسری اجاره خانه اش را با معامله گری فراهم کند بلکه حسابش را نیز کال مارجین کرد یا بهتر است بگویم لیکویید کرد؛ یعنی موجودی حسابش را به صفر رساند. این یکی از سختی ها و چالش های معامله گری است.
پس این نکته را نباید فراموش بکنیم که بازارها به ما بدهکار نیستند. به همین دلیل نمی توانیم روی آن حساب باز کنیم. نه این که روی معامله گری نتوانیم حساب باز کنیم؛ منظور من این است که ما تا زمانی که سودی را از بازار به دست نیاورده باشیم پیشاپیش نمی توانیم برای آن برنامه ریزی کنیم و ترید و معامله گری باید فعلا تا آن زمان شغل دوم ما باشد.
معامله گری؛ یک شغل دوم مناسب!
حالا بعد از این صحبت ها به این نتیجه می رسیم که من باید یک منبع درآمدی داشته باشم و معامله گری شغل دوم من باشد که در معامله گری نیز موفق شوم. چون دیگر دغدغه نیاز های اولیه خود را ندارم و بازار را بدهکار خود نمی بینم. پس می توانم در این حرفه موفق شوم. به عبارتی نتیجه گرفتن یا نگرفتن در این بازار زندگی من را خیلی تحت شعاع قرار نمی دهد که با نتیجه نگرفتن اذیت شوم و بخواهم رفاه و آسایشی که دارم را فدا بکنم تا بتوانم پولی را به دست بیاورم.
طی یک سال گذشته در آکادمی خودمان افرادی که در کارگاه های آموزشی ما شرکت کردند تقریبا 600 نفر بودند. بعد از اتمام آموزششان من این افراد را بررسی کردم و دیدم کسانی که شغل و یا منبع درآمد دیگری دارند یا به عبارتی معامله گری شغل دوم آن هاست موفق تر از کسانی بودند که می خواستند صرفا از این بازار کسب درآمد کنند. نه این که نشود اما راهکار دارد.
من این افراد را به 3 بخش تقسیم کردم و برایتان توضیح می دهم که هر کدام باید چگونه وارد بازار شوند.
دسته اول
اولین افراد کسانی هستند که یک شغل دارند و می خواهند معامله گری را نیز یاد بگیرند. توصیه برای این افراد این است که هیچ برنامه ای برای کنار گذاشتن شغل اصلی خود نداشته باشید. بدانید که در کنار شغل اصلیتان معامله گری می تواند شغل دوم شما باشد و حتی در آینده می تواند به درآمد اصلی شما تبدیل شود. پس هرگز قرار نیست شما شغل خود را رها بکنید؛ حتی اگر شغل شما مناسب نیست و آن را دوست ندارید باید فکر دیگری برای آن بکنید.
شما زمانی فقط می توانید به معامله گری بپردازید که منبع درآمد دیگری را ایجاد کرده باشید نه این که شغلتان را ترک کرده باشید.
فراموش نکنید که زمان زیاد در معامله گری برابر نیست با پول زیاد. ما زمان صرف نمی کنیم که پول زیاد به دست بیاوریم. اصل ماجرا این است که شما در این حرفه با مهارتتان کسب درآمد می کنید.
پس اگر جزو این دسته هستید و یک شغل دارید، برای ترک آن برنامه ریزی نکنید. چون نمی دانید که آخر ماه چقدر سود می خواهید به دست بیاورید که به آن تکیه کنید. با بازار همراه باشید، ممکن است سود کنید امکانش هم هست که سودی گیرتان نیاید. من به سودهای سال گذشته که نگاه می کنم ماه هایی بوده که سود بسیار خوبی به دست آوردم ولی بعضی ماه ها هم همراه با ضرر برایم بوده.
پس تا زمانی که سود را به دست نیاورده اید نباید برایش برنامه ریزی و رویش حساب کنید. در نتیجه افرادی که شغل دارند بهتر است که معامله گری را به عنوان شغل دوم انتخاب کنند و اجازه دهند به مرور این درآمد افزایش پیده کند.
دسته دوم
دسته دوم کسانی هستند که هیچ شغل دوم و اولی ندارند و به درآمد هم نیاز دارند؛ به عبارتی باید برای هزینه های اولیه زندگیشان درآمد کسب کنند (خورد و خوراک، پوشاک، هزینه برای رشد خود و …). توصیه به این افراد چیست؟ قبل از این که روی این بازار برنامه ریزی انجام بدید نباید روی این بازار حساب باز کرده و فقط و فقط به آن تکیه کنید.
این افراد باید چه کار کنند؟
در کنار آموزشی که برای معامله گری می بینند با این موضوع کنار بیایند که باید حتما یک منبع درآمد بدون ریسک و مستمر را ایجاد کنند؛ که می تواند هم یک شغل باشد هم می تواند یک سرمایه گذاری در جایی باشد که ریسک آنچنانی ندارد. یعنی خودشان را در وادی دسته اول قرار دهند.
چه زمانی معامله گری را از شغل دوم به شغل اصلی خود تغییر دهم؟
آیا منظور این است که این دو دسته نباید به یک معامله گر تمام وقت تبدیل شوند؟ چرا می توانند اما زمانی که به قدر کافی از مهارت خودشان مطمئن شدند و به یک سود جاری و مستمر برسند. یعنی چی؟ یعنی من 6 ماه گذشته خود را بررسی کنم ببینم آیا سود خوبی به دست آورده ام؟ آیا استمرار در روند من ایجاد شده است و مستمر سود به دست می آورم؟
اگر به این ها رسیده ام می توانم به آهستگی به سمت یک معامله گر تمام وقت شدن بروم و معامله گری را از شغل دوم خودم به شغل اصل خود تبدیل کنم. باز هم می گویم به آهستگی؛ ممکن است ماه ها و سال ها زمان ببرد. ولی در نهایت اگر منبع درآمد دیگری نداشته باشید نتیجه ضعیف تری خواهید گرفت.
ترک شغل اول
دانشجویی داشتم شغل دوم او ترید و معامله گری بود. قبل از این که شغل خود را ترک کند 6 ماه مداوم سود بسیار خوبی از بازار به دست آورده و به این نتیجه رسیده که دیگر وقت رها کردن شغل رسیده و می توانم فقط معامله گری را به عنوان شغل داشته باشم. نتیجه کارش جالب بود؛ با این که تمام وقت خود را برای معامله گری گذاشته بود ولی در همان ماه اول افت شدیدی را در سوددهی اش داشت.
بر این باور بود که اگر من همراه با شغل اولم دارم معامله گری می کنم 30 درصد سود می کنم پس می توانم با افزایش تایمی که برای آن می گذارم احتما 60 درصد سود کنم؛ که خب کاملا اشتباه است و سودش از 30 درصد هم کمتر شد.
دسته سوم
کسانی که الان دغدغه مالی ندارند برای مثال دانشجو یا سن های پایین تری هستند یا مسئولیت آن ها با خانوادشان است و هیچ فشاری روی آن ها نیست؛ بهترین فرصت است که مهارتشان را در این حوزه افزایش دهند، آزمون و خطاها را انجام دهند و خودشان را به آن سود مستمر که پیش تر درباره اش صحبت کردیم برسانند.
سپس وقتی به مرحله ای در زندگی رسیدند که نیاز به درآمد داشتند می توانند به صورت کامل روی این حرفه حساب باز کنند. چون قبل از آن زمان کافی وجود داشته که آزمون و خطاها انجام شود، تجربه کسب کند. پس می تواند به عنوان یک شغل اصلی روی آن حساب باز کند نه شغل دوم.
هر 3 دسته می توانند معامله گری را برای خود از شغل دوم تبدیل به شغل اصلی و اول خود بکنند اما شرایط گروه سوم کمی راحت تر است. چون زمان کافی بدون دغدغه برایشان وجود دارد.
به یک نکته نیز باید توجه زیادی داشته باشید؛ آیا به درد این کار می خورید یا نه؟ اعتقاد من این است همه می توانند معامله گر باشند و اتفاقا شغل بسیار پردرآمدی است. تریدرهای حرفه ای سود خوبی به دست می آورند و زندگیشان در رفاه بالایی است.
مهم نیست شغل دوم شما چه باشد…
معامله گری یک مهارت کاملا اکتسابی است. شاید یک سری خصوصیات شخصی افراد باعث شود که به درد این کار نخورند. مثل بی نظمی، عدم تعهد به قوانین خود و یه سری مسائل دیگر که باعث می شود این افراد به درد معامله گری نخورند چه برسه به این که بخواهند به عنوان شغل اصلی حسابش کنند؛ که البته با توجه به این موارد این افراد در هیچ کاری نمی توانند موفق شوند.
پس معامله گری شغل به شدت جذابی است و می تواند درآمد زیادی داشته باشد (حتی به عنوان یک شغل دوم). فراموش نکنید که شما می خواهید معامله گر شوید برای این که خودتان و خانوادتان رفاه و آسایش بیشتری به دست بیاورید.
جمع بندی
احتمالا درک کرده باشید که چرا می گویم معامله گری را فعلا شغل دوم خود بدانید. بهتر است قبل از هر تصمیم تعیین کننده ای در زندگی در رابطه با این حوزه، خودمان را آماده کنیم و در معامله گری به یک ثبات برسیم. این تصمیمات می توانند آینده ما را تغییر دهند، می توانند خیلی بهتر یا بدترش کنند. امیدوارم این مطلب به دردتان خورده باشد و بتوانید تصمیم درستی بگیرید. سعی کردم به دور از هر گونه تعصبی این مطالب رو به شما انتقال بدم با این که خودم یک معامله گر تمام وقت هستم و سعی کردم واقعیات را بگویم.
فراموش نکنید هر کسی تلاش بکند در این حوزه به قدری ثروت وجود دارد که به دست بیاورد. پس فقط و فقط تلاش کنید که مهارتتان را افزایش دهید و به مواردی که گفتم عمل بکنید. این را به یاد داشته باشد که اگر قرار است تغییری ایجاد کنید و به یک معامله گر تمام وقت تبدیل شوید اجازه دهید این شغل در ابتدا شغل دوم شما باشد و این تغییر به آهستگی و با نمایان شدن نتایج خوب اتفاق بی افتد.
با بهرهگیری از مطالب ارائه شده در سایت آکادمی شامی، می توانید همه اطلاعات لازم برای شروع و حرفه ای شدن در حوزه معامله گری را به دست بیاورید. پیشنهاد ما به شما استفاده از آموزش رایگان کربن است. سرفصل ها و اطلاعات بیشتر درباره این آموزش را در این صفحه بخوانید. همچنین اگر نیاز به مشاوره دارید مشاوران آکادمی شامی آماده ارائه خدمات و مشاوره رایگان به شما هستند. برای درخواست مشاوره، فرم زیر را پر کنید.