دانش تحلیل تکنیکال، مهمترین ابزار شما برای موفقیت در بازارهای مالی است. این دانش خصوصاً برای بازارهای پر ریسکی مانند بازار فارکس اهمیت بیشتری هم پیدا میکند. برای بیشتر معاملهگران مبتدی بازارهای مالی، همیشه این پرسش وجود دارد که آینده بازار چه میشود. پاسخ این پرسش در چارتهای قیمتی و تحلیل آن وجود دارد. تحلیلگران تکنیکال معتقد هستند تمام اطلاعات بازار اعم از اخبار و اطلاعات نهان، در چارت قیمتی منعکس میشود، به همین دلیل هم است که با بررسی حرکات گذشته قیمت میتوان به درک درستی از وضعیت فعلی قیمت و همچنین پیشبینی آینده آن رسید.
تجربه بزرگان و افراد موفق بازار در این جمله خلاصه میشود که همه چیز در نمودارها نهفته است. به همین دلیل هم است که فعالان بازارهای مالی به تحلیل چارت اهمیت زیادی میدهند. کارایی بالای تحلیل تکنیکال باعث محبوبیت زیاد آن در میان معاملهگران بازارهای مالی شده است و از این رو طبیعی است که آموزشهای آن روز به روز در حال افزایش باشد. اگر شما از افرادی هستید که قصد ورود به بازار مالی فارکس را دارید، باید بدانید که به تحلیل چارتهای قیمتی به شدت نیاز پیدا خواهید کرد.
ما در این مطلب قصد داریم تا به آموزش تحلیل تکنیکال فارکس به شکل ساده و کاربردی بپردازیم. با ما همراه باشید.
بیشتر بخوانید: فارکس را از کجا شروع کنیم؟ – راهنمای شروع فعالیت در فارکس
منظور از تحلیل تکنیکال فارکس چیست؟
احتمالاً برخی از افراد مبتدی تصور میکنند تحلیل تکنیکال در بازار فارکس متفاوت از سایر بازارهای مالی است اما باید بدانید که اصول این روش یکسان میباشد. در دنیای تحلیل تکنیکال ابزارهای زیادی وجود دارند و به همین دلیل ممکن است همه افراد از استراتژیهای یکسانی استفاده نکنند. در حقیقت دلیل تفاوت در استراتژی معاملهگران نوع بازار نیست و این اهداف متفاوت آنها است که باعث شده تا از روشهای معاملاتی یکسانی استفاده نکنند.
منظور از تحلیل تکنیکال توجه به الگوهای قیمتی تکرار شونده است که با کمک آنها بتوان روندهای موجود در بازار را شناسایی کرد و از آن برای پیشبینی رفتار قیمت استفاده کرد. برای تشخیص الگوهای شکل گرفته در بازار روشهای زیادی وجود دارد که البته نظر بیشتر تحلیلگران بر روشهایی است که در ادامه بررسی میشود.
الگوهای نموداری
در تحلیل تکنیکال الگوهای مشخصی مانند الگوی مثلث و یا کنج وجود دارد که با مشاهده آنها میتوان دقیقتر وضعیت خریداران و فروشندگان را مشخص کرد و از آنها برای پیشبینی رفتار احتمالی بازار استفاده کرد. معمولاً ترسیم خطوط داینامیک، استاتیک و همچنین سطوح حمایتی و مقاومتی فیبوناچیها در این روش برای شناسایی الگوهای شکل گرفته در چارت قیمتی استفاده میشود.
الگوهای کندل استیک (شمعی- ژاپنی)
اولین بار ژاپنیها از کندل استیکها برای تحلیل رفتار روزانه قیمت استفاده کردند، اما با توجه به کارایی بالا امروزه بیشتر تحلیلگران ترجیح میدهند نمودار قیمت هر دارایی را با استفاده از کندلهای شمعی تحلیل کنند. در این کندلها اطلاعاتی در مورد حداکثر و حداقل قیمت معامله شده و همچنین قیمت باز و بسته شدن دارایی دیده میشود. هدف تحلیلگران از بررسی این کندلها پیدا کردن سر نخهایی در مورد رفتار خریداران و یا فروشندگان در بازه کوتاه مدت است.
بیشتر بخوانید: نمودار کندل استیک – نمودار کندل استیک چیست و چگونه باید از آن استفاده کرد؟
اندیکاتورها
اندیکاتورها در حقیقت فرمولهای ریاضی هستند که میتوانند قیمت، حجم و یا یک شاخص مهم در نمودار را اندازهگیری کنند و به شکلی ساده برای شما نمایش بدهند. تحلیلگران حرفهای معمولاً از این ابزارها برای تأیید و یا رد تحلیلهای خود استفاده میکنند. همچنین اندیکاتورها میتوانند در شرایط مبهم و یا رنج بازار، نقاط ورود و خروج مناسبی برای ما ایجاد کنند. تنوع زیادی از این ابزارها وجود دارند که ترکیب آنها میتواند یک سیستم معاملاتی مناسب ایجاد کند.
البته لزومی ندارد که همیشه یک تحلیلگر از همه روشهای گفته شده استفاده کند. درست است که هدف اصلی همه معاملهگران در بازارهای مالی کسب سود است اما بسته به استراتژیهای کوتاه و یا بلند مدت، هر تحلیلگری از روش خاص خود استفاده میکند. نقطه اشتراک همه این استراتژیها در تحلیل تکنیکال این است که رفتار قیمت در گذشته برای شناسایی الگوهای تکرارپذیر بررسی میشود تا شناخت نسبی از روند بازار حاصل شود و از این شناخت برای پیدا کردن نقاط ورود و یا خروج احتمالی استفاده کرد.
بیشتر بخوانید: اندیکاتور در فارکس – معرفی بهترین اندیکاتورهای فارکس
تاریخچه تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال دانشی تجربی است که برای اولین بار حدود سیصد سال پیش توسط معاملهگران هلندی و ژاپنی استفاده شد. کندلهای شمعی که هم اکنون برای تحلیل رفتار قیمت استفاده میشوند، از رفتار معاملهگران ژاپنی گرفته شده است. نخستین قدمهای مربوط به استفاده از تحلیل تکنیکال توسط تحلیلگران ژاپنی برداشته شد، اما این چارلز داو بود که توانست به شکل حرفهایتر از این ابزارها استفاده کند. اصول و پایههای اصلی پیشبینی رفتار قیمت بر اساس نمودار، توسط داو و پیروان او ایجاد شد که امروزه پایههای تحلیل تکنیکال را تشکیل دادهاند.
نظریه داو دارای سه اصل کلی است که درک آنها لازمه چرایی توجه به چارتهای قیمتی است. پس از داو افراد دیگری همچون رالف نلسون الیوت، ویلیام دلبرت گن و دمیل ویکوف نظریات جدیدی در راستای اصول داو بیان کردند که برخی از آنها همچنان در دانشگاههای معتبر دنیا تدریس میشود.
این موضوع نشان میدهد که تحلیل دادههای قیمتی قدمت زیادی دارد و از این رو آموزش تحلیل تکنیکال فارکس میتواند بهترین روش برای کسب سود در این بازار باشد. در حقیقت قدمت تحلیل تکنیکال حتی بیشتر از بازار مالی فارکس است و این روش میتواند برای تحلیل و پیشبینی قیمت در مورد تمام داراییها و بازارهای مالی استفاده بشود.
اصول تحلیل تکنیکال
اصول تحلیل تکنیکال در حقیقت همان اصول نظریه داو است که میتواند دلیل توجه به دادههای قیمتی را توجیه کند. به طور خلاصه مبانی نظریه داو در این جمله خلاصه میشود.
قیمت همه عوامل تاثیرگذار مانند اخبار مثبت و منفی، دادههای بنیادی و شرایط دیگر را جذب میکند و آنها را در چارت به نمایش میگذارد. در این بخش قصد داریم تا درباره مبانی تحلیل تکنیکال بیشتر بحث کنیم. در آموزش تحلیل تکنیکال فارکس این مبانی به عنوان پایههای اصلی تحلیل قیمت بیان میشوند.
همه چیز در قیمت خلاصه میشود
بیشتر معاملهگران آماتور بازار معتقد هستند بازارهای مالی تا حد زیادی تحت تأثیر اخبار و سرمایههای بزرگ قرار دارد و از اینرو تحلیل چارتهای قیمتی نمیتواند برای کسب سود مؤثر باشد. این دسته از معاملهگران هنوز به اصل اول نظریه داو اعتقاد پیدا نکردهاند. اما تحلیلگران تکنیکال معتقد هستند همه عوامل از قبیل وضعیت بنیادی، اخبار مثبت و یا منفی در چارت قیمتی به شکل تغییر در عرضه و یا تقاضا خود را نشان میدهد و از این رو تحلیل چارت قیمتی میتواند بهترین منبع برای پیشبینی حرکات قیمت در آینده باشد.
تغییرات قیمت تصادفی اتفاق نمیافتد
به عنوان یک تحلیلگر آماتور ممکن است این گونه تصور کنید که قیمتها به شکل تصادفی در بازارهای مالی تغییر پیدا میکنند اما اصول تحلیل تکنیکال این تصور اشتباه را رد میکند. تحلیلگران تکنیکال معتقد هستند حرکات قیمت در بازار بر اساس روند میباشد و قیمت تمایل دارد در جهت روندهای شکل گرفته حرکت کند، مگر اینکه عوامل بازدارنده باعث شکلگیری روند در جهت مخالف بشوند. در حقیقت این اصل شکل دیگری از قانون اول نیوتن هم میباشد که بیان میکند قیمت به حرکت فعلی خود ادامه میدهد تا زمانی که عوامل بازدارنده باعث تغییر در جهت حرکت بشوند.
حرکات قیمت در گذشته تکرار میشود
یکی دیگر از اصول تحلیل تکنیکال، تکرار تاریخ و حرکات گذشته قیمت میباشد. معمولاً تحلیلگران تکنیکال در گذشته دادههای قیمتی، به دنبال الگوهای مشخص و همچنین پیدا کردن نقاطی هستند که قیمت در گذشته به آنها واکنش داده است. از دید تحلیل تکنیکال الگوهای قیمتی و نقاط مهم در آینده هم تکرار خواهند شد پس این نقاط میتوانند فرصتهای خوبی برای ورود و یا خروج پول ایجاد کنند. به همین دلیل هم است که گفته میشود تحلیل تکنیکال علم مطالعه گذشته قیمت است.
البته باید بدانید که این دانش هیچگاه قادر نخواهد بود به پیشبینی صددرصدی بازار بپردازد. حتی خود تحلیلگران تکنیکال هم آگاه هستند که با تحلیل دقیق بازار هم در بهترین شرایط نزدیک ۷۰ تا ۸۰ درصد تحلیلهای آنها درست از آب در میآید. به همین دلیل هم است که حتی حرفهایترین تحلیلگران بازار هم در دورههایی وارد ضرر خواهند شد. اما با همه این موارد، همچنان تحلیل تکنیکال بهترین روش برای پیشبینی آینده بازار است و میتواند سودهای قابل توجهی برای معاملهگران ایجاد کند.
نقد تحلیل تکنیکال
بررسی دادههای قیمتی به منظور شناخت روندهای بازار قدمت زیادی دارد و همچنان هم جایگزینی برای آن وجود ندارد. به طور کلی در طی این سالها روشهای زیادی برای تحلیل بازار ایجاد شده است که البته همه آنها در دو دسته کلیتر تحلیل تکنیکال و بنیادی (فاندامنتال) قرار میگیرند. تحلیل تکنیکال معمولاً توسط بخش بیشتری از معاملهگران بازار استفاده میشود و شاید به همین دلیل مطمئنتر باشد. اما در این بخش قصد داریم تا به نقد و بررسی مزایا و معایب این روش بپردازیم.
مزایا
عمدتاً تنها با تحلیل تکنیکال است که میتوان با دقت بالا روندهای موجود در بازار را شناسایی کرد و با کمک آنها به نقاط احتمالی ورود و یا خروج بازار دست یافت. در حقیقت تحلیل تکنیکال برای معاملهگران فرصتهای مناسب معاملاتی ایجاد میکند که میتواند با احتمال بالا سودده هم باشد. یکی دیگر از مزیتهای این روش، دسترسی به ابزار زیاد برای بررسی دادههای قیمتی میباشد.
هماکنون تعداد بسیار زیادی از اندیکاتورها، فیبوناچیها و ابزارهای مهم دیگری وجود دارند که همگی میتوانند برای درک صحیحتر بازار و کاهش ریسک معاملاتی استفاده بشوند. نکته جالب این جاست که بیشتر این ابزارها به شکل رایگان و به راحتی در دسترس تحلیلگر قرار میگیرد که همین موضوع تحلیل تکنیکال را ارزشمندتر میکند.
معایب
تحلیل تکنیکال نمیتواند همیشه به صورت قطعی به پیشبینی بازار بپردازد و در بیشتر موارد نیاز است برای کاهش ریسک با ابزارهای دیگری مانند تحلیل فاندامنتال و غیره ترکیب بشود. تحلیل تکنیکال به صورت گسترده توسط معاملهگران استفاده میشود، از اینرو شکلگیری الگوها در چارت قیمتی به راحتی توسط بیشتر تحلیلگران تشخیص داده میشود که همین موضوع میتواند باعث ایجاد تغییرات ناگهانی در بازار بشود. با وجود همه این موارد همچنان تحلیل تکنیکال جزو دقیقترین روشها برای معامله در بازارهای مالی است، از این رو آموزش تحلیل تکنیکال فارکس برای همه معاملهگران و فعالان این بازار ضروری است.
گام به گام آموزش تحلیل تکنیکال فارکس به صورت ساده و کاربردی
فارکس بازاری با گردش مالی چند تریلیون دلاری است که در آن معاملهگران بسیار حرفهای فعالیت میکنند. آمارها نشان میدهد در این بازار تنها بخش کوچکی از معاملهگران هستند که به سودهای مناسب دست پیدا میکنند، از این رو اگر بدون دانش وارد آن شوید، قطعاً شکست میخورید. آموزش تحلیل تکنیکال فارکس یکی از ضروریات برای همه افرادی است که قصد دارند در این بازار فعالیت کنند. در این بخش قصد داریم به شکل ساده و کاربردی به آموزش تحلیل تکنیکال فارکس بپردازیم. حتماً در ادامه همراه ما باشید تا بهتر متوجه بشوید که تحلیل تکنیکال چیست.
نمودارهای قیمتی را بیشتر بشناسید
در گام اول آموزش تحلیل تکنیکال فارکس به بررسی انواع نمودارهای قیمتی میپردازیم. برای اینکه بتوانید به یک تحلیلگر حرفهای در بازار تبدیل بشوید، باید در گام اول انواع نمودارهای قیمتی را بشناسید تا بتوانید تصمیم بگیرید تحلیلهای خود را در چه نموداری انجام بدهید. نمودارهای قیمتی سه دسته کلی خطی، میلهای و شمعی یا همان کندل استیک خواهند داشت که در سیستمهای تحلیل تکنیکال به راحتی در دسترس هستند. در این بخش قصد داریم تا به شکل دقیقتری در مورد این نمودارها صحبت کنیم.
نمودار خطی
یکی از سادهترین نمودارها برای نشان دادن دادههای قیمتی نمودار خطی میباشد. بسته به بازه زمانی که انتخاب میکنید، این نمودار، قیمتهای بسته شدن را نشان میدهد. برای مثال اگر در سیستم، بازه زمانی روزانه را انتخاب کنید، نمودار خطی قیمت بسته شدن معاملات روزانه را به شما نمایش خواهد داد. معمولاً تحلیلگران از نمودار خطی برای تحلیل بلند مدت بازار استفاده میکنند، چراکه در تحلیل کوتاه مدت نیاز است تا قیمت باز شدن، حداکثر و حداقل قیمت معامله شده هم مشخص باشد اما در نمودار خطی چنین اطلاعاتی در دسترس نمیباشند.
نمودار میلهای
یکی دیگر از نمودارهای قیمتی، نمودار میلهای میباشد که به نسبت نمودار خطی اطلاعات بیشتری از معاملات انجام شده در اختیار معاملهگر میگذارد. هر میله نشانگر بالاترین قیمت، پایینترین قیمت، قیمت باز شدن و قیمت بسته شدن دارایی در بازه زمانی انتخابی میباشد. قیمت آغازی معمولاً در سمت چپ و قیمت بسته شدن معامله در سمت راست میله قرار میگیرد. برای مثال همانطور که در تصویر زیر مشاهده میکنید، در بازه روزانه، هر میله نشاندهنده تغییرات قیمت یک روزه میباشد. بالاترین نقطه میله همان بیشترین قیمتی است که دارایی معامله شده است و پایینترین نقطه هم بیانگر کمترین قیمت معامله شده در بازه زمانی خاص میباشد.
اگر قیمت بسته شدن بیشتر از قیمت باز شدن روزانه باشد، میله به رنگ سبز نمایش داده میشود و در نقطه مقابل اگر قیمت بسته شدن کمتر از قیمت باز شدن باشد، میله به رنگ قرمز نمایش داده خواهد شد. پس همان طور که اشاره شد، نمودار میلهای میتواند حاوی اطلاعات دقیقتری از نحوه معامله دارایی در طول روز باشد. با استفاده از نمودار میلهای میتوان قدرت خریداران و فروشندگان بازار را ارزیابی کرد و بهتر در مورد نحوه انجام معاملات در آینده، تصمیمگیری کرد.
نمودارهای شمعی
در مورد تاریخچه نمودارهای شمعی در بخش قبلی صحبت شد و اولین بار این کندلها توسط تاجران ژاپنی مورد استفاده قرار گرفت و امروزه یکی از بهترین نمودارهای قیمتی برای تحلیل تکنیکال فارکس هستند. به مانند نمودارهای میله، در این نمودار هم قیمت باز شدن، قیمت بسته شدن، بالاترین و پایینترین نمایش داده میشود البته با این تفاوت که در این نمودار، معمولاً بین قیمت باز شدن و بسته شدن، جعبه قرار میگیرد. در حقیقت فاصله بین قیمت باز شدن و بسته شدن به شکل جعبه نمایش داده میشود که رنگ آن بسته به صعودی و یا نزولی بودن بازار میتواند سبز و یا قرمز باشد.
معمولاً نمودارهای شمعی طرفداران بیشتری دارند، چرا که از نظر بصری میتوانند دقیقتر شرایط بازار را برای معاملهگر به نمایش بگذارند. از کنار هم قرار گرفتن کندلهای مختلف در این نمودار الگوهای قیمتی خاصی شکل گرفته است که این الگوها در نقاط مهم برگشتی میتوانند پیشبینی ادامه حرکت را سادهتر کنند. در بخش بعدی بیشتر در مورد این الگوها صحبت میشود.
به عنوان یک تحلیلگر تکنیکال باید در گام اول آموزش تحلیل تکنیکال فارکس، با انواع نمودارهای قیمتی آشنا میشدید که در این بخش به معرفی آنها پرداختیم. اما همان طور که اشاره شد دنیای تحلیل تکنیکال ابزارهای زیادی دارد که هنوز بررسی نشده است. از اینرو همچنان همراه ما باشید تا بیشتر درباره دانش فنی تحلیل بازار بدانید.
الگوهای شکل گرفته در نمودارهای شمعی
معمولاً در بازارهای مالی دادههای زیادی برای تحلیل وجود دارد که همین دادهها میتواند معاملهگر را از مسیر اصلی شکل گرفته در بازار دور کنند. در این میان معمولاً روشهایی که بتوانند از میان این دادهها، دادههای مفیدتری در اختیار شما قرار بدهند، تحسین میشوند. الگوهای نمودارهای شمعی از روشهایی هستند که میتوانند به شما دید بهتری در مورد بازار بدهند. اما قبل از اینکه انواع این الگوها را معرفی کنیم، تصمیم داریم تا در مورد خود کندلها بیشتر صحبت کنیم.
کندل استیکها دارای یک بدنه و قسمت نازکتر به نام سایه هستند که به این شکل تغییرات قیمتی را نمایش میدهند. هر کندل معمولاً نشاندهنده تغییرات در بازه زمانی معین شده میباشد، برای مثال اگر بازه زمانی یک ساعته را انتخاب کرده باشید، هر کندل نشاندهنده تغییرات قیمت در یک ساعت میباشد. بدنه فاصله بین قیمت باز شدن و قیمت بسته شدن است که بیشتر حجم معاملات روزانه در آن انجام میشود. اما سایه مربوط به نوسانات قیمتی در طول روز بوده که بخش کمتری از حجم معاملات را هم به خود اختصاص میدهد. اما سایه و بدنه کندل میتوانند چه اطلاعاتی در مورد بازار به ما بدهند؟
بدنهها و سایهها معمولاً حاوی اطلاعات مهمی در مورد قدرت خریداران یا فروشندگان هستند، از این رو پیشبینی جهت حرکت بازار را سادهتر میکنند. یک کندل با بدنه بلند معمولاً نشان از قدرت خریداران و فروشندگان دارد. اگر رنگ کندل سبز باشد، بدنه بلند نشاندهنده برتری کامل خریداران به فروشندگان است و اگر رنگ بدنه قرمز باشد، این کندل میتواند قدرت فروشندگان را نشان دهد. کوچک شدن بدنه میتواند معنی تعادل و توازن در قدرت خریداران و فروشندگان را بدهد، چرا که در طول روز معمولاً قیمت تغییرات کمی داشته است. اما سایه هر کندل هم میتواند اطلاعات مهمی در مورد نحوه معاملات روزانه به ما بدهد.
سایههای بلند معمولاً نشان از نوسانات زیاد و تردید بازار میباشند که چنین اتفاقی معمولاً در پایان موجهای قوی دیده میشود. از این رو پس از یک دوره صعود طولانی و یا نزول طولانی با مشاهده کندلهایی با سایه بلند میتوان انتظار برگشت قیمت را داشت. پس کندلهای شکل گرفته حاوی اطلاعات مهمی در مورد قدرت روندها و خریداران و فروشندگان در بازار هستند. موارد گفته شده اطلاعات پایه در مورد کندلها بود، اما اکنون وقت آن رسیده تا درباره الگوهای کندل استیکها در بازار صحبت کنیم.
الگوی شمعی چکش و چکش معکوس
یکی از بخشهای مهم آموزش تحلیل تکنیکال فارکس، آشنایی با انواع الگوهای شمعی است که به فراوانی در نقاط برگشتی بازار با آنها مواجه میشوید. چکش یکی از شناخته شده ترین الگوهای برگشتی است که معمولاً در انتهای روندهای بازار شکل میگیرد. همان طور که در تصویر مشاهده میکنید، در الگوی چکش با یک کندل با بدنه کوچک و سایه بلند مواجه هستید. اندازه بدنه در این الگو کوچک میباشد و سایه هم معمولاً در سمت مخالف بدنه به شکل بلند تشکیل میشود. اما روانشناسی چنین کندلی چه میباشد و این الگو میتواند چه اطلاعاتی از آینده بازار به ما بدهد؟
در الگوی چکش، بدنه در قسمت بالا و سایه بلند در قسمت پایین شکل میگیرد. این کندل نشاندهنده کاهش قدرت فروشندگان و پیدا شدن خریداران جدید برای بازار میباشد. همان طور که در تصویر هم مشخص است، تلاش فروشندگان برای کاهش قیمت با یک سایه بلند بی نتیجه مانده است و در ادامه این خریداران بودهاند که توانستهاند قیمت را افزایش بدهند. الگوی چکش معمولاً در انتهای یک روند نزولی شکل میگیرند و میتوانند هشداری درباره تغییر احتمالی روند بدهند.
در صورت سبز بودن رنگ کندل، احتمال برگشت روند نزولی بیشتر میشود، چرا که این موضوع نشان میدهد قدرت خریداران به اندازهای بوده است که حتی از قیمت آغازین هم بالاتر برود. بهتر است پس از مشاهده چنین الگویی صبر کنید تا قیمت از سقف قبلی بالاتر برود، چرا که چنین چیزی نشان از شکست روند نزولی میباشد. الگوی چکش معکوس هم مانند الگوی چکش معمولاً در انتهای روند نزولی شکل میگیرد و میتواند نشان از برگشت روند بازار باشد. البته با این تفاوت که در این کندل، سایه در قسمت بالا و بدنه در قسمت پایین شکل میگیرد.
الگوی دوجی
دوجی یکی دیگر از الگوهای شمعی است که معمولاً تردید و شک در معاملهگران را نشان میدهد. در این کندل بدنه کوچک بوده که معمولاً نشاندهنده برابر بودن قدرت خریداران و فروشندگان و نزدیک بودن قیمت باز شدن و بسته شدن میباشد. دوجی ها میتوانند به همراه سایه بلند در یک طرف و یا هر دو طرف باشند که بر این اساس، چهار الگوی دوجی پایه بلند، دوجی سنگ قبر، دوجی سنجاقک و دوجی چهار قیمت شکل میگیرد.
شکل گیری این کندل در روندها و در نقاط برگشتی میتواند حاوی اطلاعات مهمی باشد. برای مثال پس از یک کندل صعودی قوی، تشکیل دوجی میتواند نشانه تضعیف قدرت خریداران باشد. همین موضوع در مورد روندهای نزولی هم مشاهده میشود.
مارابوزو
ماروبوزو یکی دیگر از الگوهای شمعی است که در آموزش تحلیل تکنیکال فارکس باید با آن آشنا شوید. این کندل معمولاً نشاندهنده قدرت روند میباشد. در ماروبوزو سایه به ندرت تشکیل میشود که در صورت تشکیل هم اندازه آن بسیار کوچک میباشد. از این رو معمولاً در ماروبوزو قیمت شروع و پایین با حداکثر و حداقل قیمت برابر است. تشکیل کندل ماروبوزو سفید و یا سبز در یک روند صعودی میتواند تأییدکننده قدرت روند شکل گرفته باشد. در مورد روند نزولی هم تشکیل چنین کندلی میتواند نشان از قدرت فروشندگان باشد.
الگوی پوشاننده صعودی
یکی از الگوهای برگشتی بازار در روندهای نزولی، الگوی پوشاننده صعودی است که ترکیبی از دو کندل متفاوت میباشد. در این الگو ابتدا یک کندل قرمز و هم جهت بازار و با بدنه کوچک شکل میگیرد که بلافاصله پس از آن، کندل صعودی دیگری تشکیل میشود. بدنه این کندل صعودی معمولاً بزرگتر از کندل قبلی است به گونهای که تمام آن را پوشش میدهد. معمولاً تشکیل و یا عدم تشکیل سایه در مورد کندل صعودی اهمیت ندارد. مشاهده چنین الگویی در نزدیکی منطقه حمایتی مناسب و همچنین بالا رفتن حجم میتواند معاملهگر را نسبت به برگشت روند امیدوارتر کند.
الگوی پوشاننده نزولی
الگوی پوشاننده نزولی مانند الگوی پوشاننده صعودی است با این تفاوت که در انتهای روندهای صعودی شکل میگیرد. در این الگو هم ابتدا یک کندل صعودی ضعیف با بدنه کوچک شکل میگیرد و در ادامه یک کندل نزولی با بدنه قوی، کندل صعودی قبلی را به شکل کامل پوشش میدهد. به همین دلیل هم است که به آنها الگوهای پوشاننده گفته میشود. معمولاً اگر قدرت کندل دوم بیشتر باشد، میتواند با اطمینان بیشتری برگشت روند را تأیید کند. برای مثال کندل نزولی بتواند همزمان بدنه چندین کندل صعودی و ضعیف قبلی را پوشش بدهد که این الگو نشاندهنده قدرت گرفتن فروشندگان در بازار است.
نکات مربوط به استفاده از الگوهای شمعی
الگوهای شمعی هر چند که برای تحلیل بازار بسیار مناسب هستند، اما زمانی میتوانید از مشاهده آنها سیگنال صحیحی دریافت کنید که در جای درست به آنها توجه کنید. معمولاً شکلگیری الگوهای شمعی در ناحیههای برگشتی بازار است که اهمیت پیدا میکند. از اینرو باید حتماً وجود چنین الگوهایی را در نقاط حمایت و یا مقاومت مهم بررسی کنید، در غیر این صورت احتمالاً سیگنالهای اشتباهی از آن دریافت میکنید.
معمولاً گفته میشود که چنین الگوهایی تنها در صورت وجود روند مشخص در بازار اعتبار خواهند داشت و از این رو برای بازارهای رنج چندان مناسب نیستند. علاوه بر این، باید توجه داشته باشید که کندل استیکها بیشتر در تحلیل کوتاه مدت بازار استفاده میشوند و کارایی آنها برای تحلیلهای بلند مدت کمتر است.
برای آشنایی و یادگیری بهتر این الگوها میتوانید به صورت کاملا رایگان در دوره آموزش معامله گری کربن شرکت کنید و به این مفاهیم مسلط شوید.
آشنایی با مفهوم حمایت و مقاومت در بازار فارکس
حمایت و مقاومتها از مهمترین مباحث از آموزش تحلیل تکنیکال فارکس هستند که این محدودهها میتوانند فرصتهای ورود و خروج مناسبی برای ما ایجاد کنند. در حقیقت مهمترین بخش تحلیل تکنیکال، تشخیص نقاط حمایت و مقاومت در چارت قیمتی میباشد. در این بخش قصد داریم تا به شکل دقیقتری در مورد این دو مفهوم صحبت کنیم.
حمایت
منظور از حمایت در نمودار، سطوح قیمتی است که در گذشته از آن سطوح، قیمت یک برگشت به سمت صعودی شدن داشته است. حمایت در چارت قیمتی میتواند یک خط استاتیک ساده، خط روند داینامیک، خطوط چنگال اندروز، خطوط فیبوناچی و غیره باشد. انتظار میرود با نزدیک شدن قیمت به این سطوح، تقاضا افزایش پیدا کند که به دنبال آن معمولا شاهد افزایش قیمت هم خواهیم بود.
سطوح حمایتی معمولا از اتصال کفهای قیمتی در گذشته تشکیل میشوند، اما همان طور که اشاره شد چنین سطوحی میتوانند در نتیجه فیبوناچی و دیگر ابزارهای تحلیل تکنیکال هم تشکیل بشوند. علت تشکیل چنین سطوحی این است که معمولا معامله گران به این نتیجه میرسند که قیمت در این سطوح ارزش زیادی برای خرید پیدا کرده است و به همین دلیل تقاضا بالا میرود.
مقاومت
مقاومت سطحی است که از اتصال قله و سقفهای قیمتی تشکیل میشود. در چنین سطوحی انتظار میرود که قیمت بازگشت به سمت نزولی شدن را تجربه کند. البته همیشه قیمت پس از برخورد به سطوح مقاومتی، نزولی نمیشود اما انتظار داریم در این سطوح قیمت یک واکنش منفی داشته باشد. علت ایجاد چنین سطحی این است که خریداران به این نتیجه میرسند که قیمت از ارزش ذاتی خود فاصله گرفته و به همین دلیل رشد بیشتری برای آن تصور نمیکنند. همین موضوع باعث میشود تا در نقاط مقاومتی، فشار خرید کاهش پیدا بکند و به فشار فروشندگان افزوده شود.
حمایت و مقاومت میتوانند به یکدیگر تبدیل شوند
سطوح حمایت و مقاومت در صورت شکسته شدن میتوانند جابه جا شوند. این موضوعی است که به احتمال زیاد در بازار با آن مواجه میشوید. همیشه سطوح حمایت و یا مقاومت به عنوان یک سد برگشتی عمل نمیکنند و گاهی قدرت خریداران و یا فروشندگان به اندازهای است که این سطوح در جهت روند قبلی شکسته خواهند شد. در چنین مواردی سطوح حمایت و یا مقاومت به یکدیگر تبدیل میشوند. برای مثال یک سطح مقاومتی پس از شکست و تکمیل پولبک، در ادامه به سطح حمایتی تبدیل میشود که میتواند زمینه برگشت قیمت را فراهم کند.
چه نقاط حمایت و مقاومتی معتبرتر هستند؟
نمودار قیمت به همه حمایتها و یا مقاومتها پاسخ نمیدهد و از اینرو مهم است که بتوانید نقاط مهم برگشتی بازار را پیدا کنید. معمولا در تحلیل تکنیکال حمایت و مقاومت به عنوان یک نقطه و قیمت خاص معرفی نمیشوند بلکه به صورت محدودهای از قیمت بیان میشود. بهتر است به دنبال حمایتهایی باشید که بیشتر توسط تحلیلگران به آنها توجه میشود.
از این رو محدودههایی که قیمت به آنها زیاد واکنش داده است میتوانند قابل اعتمادتر باشند. معمولا شکست چنین محدودههایی هم با شکلگیری روندهای قویتر در بازار همراه است. در مورد روندها، معمولا روندهایی که شیب ملایم و کمتری دارند، میتوانند سطوح محکمتری برای برگشت باشند.
همچنین اگر از ابزارهای مختلفی استفاده میکنید، محدودههایی که سطوح حمایت و یا مقاومت بر روی هم میافتند، اعتبار بیشتری پیدا خواهند کرد. برای مثال اگر خطوط فیبوناچی، چنگال اندروز و خط روند در یک محدوده تلاقی کنند، آن محدوده میتواند یک حمایت و یا مقاومت بسیار معتبرتری باشد، چرا که توسط تعداد بیشتری از تحلیلگران شناسایی میشود.
روندها
روندها یکی دیگر از مفاهیم مهم بازار هستند که در آموزش تحلیل تکنیکال فارکس زیاد به آن پرداخته میشود. همان طور که میدانید حرکات قیمت در بازار به صورت یک خط صاف نبوده و نوسانات قیمتی به شکل زیگزاگ میباشد که از بالا و پایین شدن مکرر قیمت تشکیل میشود. این حرکت زیگزاگی باعث ایجاد خطوط روند میشود که برای انجام معاملات بسیار مهم میباشند.
اصولا قبل از انجام هر نوع تحلیلی باید روند اصلی بازار را تشخیص بدهید تا بتوانید فرصت معاملاتی مناسبی پیدا بکنید. توصیه میشود که همیشه در جهت روند اصلی بازار معامله کنید، چرا که این کار باعث تضمین سود شما میشود. در بازارهای مالی همیشه با سه روند صعودی، نزولی و رنج مواجه میشوید که در این بخش بیشتر درباره آنها صحبت میکنیم.
روند صعودی
همان طور که از نامش هم پیداست، در روند صعودی قیمت میل به افزایش دارد اما این افزایش به صورت یک خط صاف و به یکباره انجام نمیشود. معمولا پس از هر دوره افزایش قیمت، یک نزول و یا اصلاح قیمتی انجام میشود که این اصلاح باعث انرژی گرفتن روند برای ادامه حرکت میباشد. نکتهای که در روند صعودی باید به آن دقت کنید این است که در این روند، باید کفهای قیمتی جدید بالاتر از کفهای قیمتی قبلی باشند و همچنین این موضوع در مورد سقفهای قیمتی جدید هم باید وجود داشته باشند.
پس در یک روند صعودی با سقف و کفهای جدید بالاتر از سقف و کفهای قبلی مواجه هستید. از همین ویژگی میتوانید برای شناسایی نقاط اتمام روند هم استفاده کنید. زمانی که قیمت نتواند یک قله جدیدی بالاتر از قله قبلی ثبت کند و یا اینکه کفی پایینتر از کف قبلی بزند، نشانههایی از اتمام روند صعودی دیده میشود. خط روند در روند صعودی از اتصال کفهای قیمتی تشکیل میشود که با شکست این خط میتوان انتظار برگشت قیمتی را داشت. باید توجه داشته باشید که هر چه شیب خط روند کمتر باشد و تعداد برخورد بیشتری با آن صورت گرفته باشد، از اعتبار بیشتری برخوردار است.
روند نزولی
به مانند افزایش قیمت، کاهش قیمت هم به صورت یک خط صاف نمیباشد و مجموعهای از بالا و پایین شدن قیمت در نهایت باعث ایجاد یک روند نزولی میشود. همان طور که از نامش پیداست، برآیند این حرکت زیگزاگی در نهایت کاهش قیمت است. در روند نزولی انتظار تشکیل سقف و کفی پایینتر از سقف و کف قبلی را داریم. این موضوع به وضوح روند نزولی و کاهش قیمت را نشان میدهد. هر چه کف و سقف جدید تشکیل شده پایینتر از کف و سقف قبلی باشد، روند نزولی قدرت بیشتری دارد. خط روند نزولی از اتصال سقفهای قیمتی به یکدیگر تشکیل میشود که با شکست آن قیمت به حالت رنج و یا صعودی تبدیل میشود.
روند رنج
همیشه قیمت در بازار روند صعودی و یا نزولی مشخصی ندارد و گاهی قیمت در یک محدوده مشخص شروع به نوسان میکند که به آن حالت رنج یا خنثی گفته میشود. در روندهای قبلی قدرت به طور واضح در دست خریداران و یا فروشندگان بود اما در روند خنثی، قدرت خریداران و یا فروشندگان تقریبا یکسان بوده و همین موضوع باعث میشود تا سقف و یا کفهای تشکیل شده نزدیک به هم باشند.
معمولا یک روند خنثی پس از روندهای صعودی و یا نزولی قوی شکل میگیرد که در آن هنوز معاملهگران قبلی به شکل کامل از دارایی خارج نشدهاند. نکتهای که در روند خنثی وجود دارد این است که در این روند احتمال شکستهای فیک از بالا و یا پایین وجود دارد.
استراتژیهای معاملهگران در روند خنثی متفاوت میباشد، برخی منتظر شکلگیری یک روند واضح میمانند اما برخی دیگر این روند را فرصتی مناسب برای خود میدانند. معمولا خرید در کف و فروش در سقف بدون توجه به شکستهای احتمالی با تعیین حد ضرر مناسب میتواند استراتژی خوبی برای روندهای خنثی باشد. البته که این روش تنها استراتژی مفید برای حالتهای رنج بازار نیست و میتوانید بسته به سیستم معاملاتی خود از روشهای سودده دیگر هم استفاده کنید.
الگوهای قیمتی قدرتمند برای تحلیل تکنیکال فارکس
یکی از پایههای آموزش تحلیل تکنیکال فارکس، آشنایی با الگوهای قیمتی است که میتوان آنها را در چارت بسیاری از داراییها مشاهده کرد. این الگوها معمولا تکرار میشوند و به همین دلیل است که اهمیت زیادی پیدا کردهاند. میتوانید از این الگوهای قیمتی برای شناخت فرصتهای معاملاتی سودده، تشخیص روند بازار و پیشبینی حرکات قیمت در آینده استفاده کنید. الگوهای قیمتی بسیار متنوع میباشند، اما هدف ما این است که تعدادی از مهمترین و پرکاربردترین آنها را بررسی کنیم.
الگوی سر و شانه
این الگو به دو شکل سر و شانه و سر و شانه معکوس دیده میشود که معمولا در انتهای روندهای صعودی و یا نزولی دیده میشود و میتواند نشانهای از برگشتهای بازار بدهد. الگوی سر و شانه از سه قله تشکیل شده است که معمولا قله دوم بالاتر از قلههای دیگر است و به همین دلیل به آن سر گفته میشود. از اتصال درههای تشکیل شده در این الگو، خط گردن تشکیل میشود که شکست آن به منزله تایید شدن الگو است. اما وجود چنین الگویی چه چیزی را به ما نشان میدهد؟ قله اول نشاندهنده اولین تلاش نافرجام خریداران برای افزایش قیمت است که قیمت توسط فروشندگان تا اولین سطح حمایتی کاهش پیدا میکند.
در تلاش دوم خریداران با حجم سفارش بیشتری وارد بازار میشوند و به دنبال آن فروشندگان عقب نشینی میکنند که همین موضوع باعث شکست قله قبلی و افزایش قیمت به قله جدیدی میشود. در این شرایط ممکن است برخی از معاملهگران چنین چیزی را به عنوان اتمام اصلاح و تشکیل یک موج جدید تلقی کنند. اما در قله جدید ثبت شده، خریداران اقدام به سیو سود میکنند و در همین نقطه با ورود فروشندگان، قیمت شروع به افت میکند. این بار فشار فروش به حدی است که قله قبلی که اکنون به حمایت تبدیل شده است هم شکسته میشود.
این شکست میتواند اولین هشدار برای برگشت قیمت باشد. اما در تلاش سوم هم خریداران موفق نخواهند شد قله جدید ثبت کنند و قیمت سقفی کمتر از سقفی قبلی ثبت میکند. این موضوع میتواند هشدار دیگری برای نزولی شدن روند قیمت باشد. در نهایت با شکست خط گردن که همان خط روند کفهای قبلی است، روند نزولی و الگوی سر و شانه تایید میشود. در حقیقت الگوی سر و شانه نشاندهنده سه بار تلاش نا فرجام خریداران میباشد.
بالا رفتن حجم در نقطه شکست خط گردن میتواند تاییدکننده دیگری برای نزولی شدن روند و یا قدرت آن باشد. در رفرنسها اشاره شده است که انتظار میرود پس از شکلگیری الگوی سر و شانه، قیمت حداقل به اندازه فاصله شانه تا خط گردن اصلاح کند، اما در بازارهای مالی لزوما انتظار چنین اصلاحی را نداریم و ممکن است قیمت تا حمایت بعدی که به اندازه مقدار گفته شده نیست، اصلاح کند. الگوی سر و شانه معکوس همانند الگوی سر و شانه کلاسیک است با این تفاوت که در انتهای روندهای نزولی دیده شده و از کنار هم قرار گرفتن سه دره مختلف تشکیل می شود.
الگوی سقف و کف دوقلو
الگوی سقف و کف دو قلو از جمله الگوهای بازگشتی هستند که احتمال برگشت قیمت را تقویت میکنند. در الگوی سقف دو قلو، دو قله و یا دو ناحیه مقاومتی یکسان دیده میشود که معمولا پس از یک دوره صعود طولانی ایجاد شده است. در این الگو پس از تشکیل یک سقف قیمتی، فروشندگان وارد دارایی شده و تلاش میکنند تا یک روند نزولی شکل بدهند اما این نزول ادامهدار نبوده و خریداران با هدف تشکیل سقفی بالاتر، شروع به خرید میکنند.
اما قدرت آنها برای عبور از قله قبلی کافی نیست و در همان محدوده دوباره قدرت به دست فروشندگان میافتد. معمولا در این موج قدرت نزول قیمت به اندازه ای است که حمایت دره قبلی شکسته شود. در اینجا الگوی سقف دو قلو تایید میشود. معمولا انتظار میرود که قیمت به اندازه فاصله بین قله تا دره نوسان کند، اما این هدف تعیین شده بیشتر به صورت تئوری است و احتمال دارد که قیمت با اهدافی کمتر و یا بیشتر هم نوسان کند.
الگوی پرچم
برخلاف دو الگوی قبلی، الگوی پرچم نوعی الگوی ادامه دهنده است که میتواند نشان از ادامه روند قدرتمند قبلی باشد. الگوی پرچم معمولا در فاز اصلاحی روندهای بزرگ دیده میشود، از این رو است که کارایی آن بیشتر برای بازارهای دارای روند میباشد و در بازارهای خنثی این الگو کارایی چندانی پیدا نمیکند. معمولا قیمت پس از یک حرکت شارپ، قیمت اصلاحی به شکل الگوی پرچم انجام میدهد تا انرژی لازم برای حرکت به سمت اهداف بعدی را پیدا کند. قیمت در این الگو میتواند به شکل یک کانال افقی، مورب و یا یک کنج، اصلاح کند که شکست خط روند در آن میتواند تایید کننده ادامه حرکت قوی قبلی باشد.
برای مثال پس از یک دوره صعود قوی، الگوی پرچم برای مدت چند ماه شکل میگیرد که قیمت در این زمان اصلاح قیمتی را انجام میدهد. پس از مدتی، قیمت با شکست خط روند نزولی، از این الگو خارج میشود و به سمت اهداف صعودی جدید حرکت میکند. معمولا هر چه قیمت مدت بیشتری در این الگو بماند، حرکات بعدی قویتری ایجاد میکند. در این الگو هم انتظار میرود که قیمت پس از شکست، به اندازه فاصله نقطه شروع حرکت تا سقف قیمتی قبلی، رشد پیدا کند.
الگوی کنج
الگوی کنج از نظر ظاهری مشابه الگوی مثلث متقارن میباشد که همین موضوع میتواند کمی برای تحلیلگران آماتور گیجکننده باشد. در هر دو الگو در ابتدا نوسانات قیمتی زیاد میباشد اما به مرور این نوسانات کاهش پیدا میکنند، در حقیقت گویی قیمت به سمت کنجی در حال حرکت است. اما برای افتراق این الگو باید به دو نکته توجه کنید:
- در الگوی کنج خطوط رسم شده همگرا و هر دو نزولی و یا صعودی میباشند
- انتظار میرود با پیشرفت قیمت، حجم معاملات کاهش پیدا کند.
الگوی کنج هم نوعی الگوی بازگشتی است و هم نوعی الگوی ادامه دهنده است. در ادامه به بررسی دو الگوی اصلی کنج میپردازیم.
الگوی کنج صعودی
در این الگو همان طور که از نامش مشخص است، قیمت در حال افزایش است اما دامنه نوسانات به تدریج کاهش پیدا میکند. خطوط رسم شده در این الگو هر دو صعودی و همگرا میباشند اما معمولا شیب خط حمایت بیشتر میباشد. در الگوی کنج صعودی بیشتر انتظار شکست خط حمایت و نزول قیمت را داریم. بنابراین اگر این الگو در انتهای یک روند صعودی شکل بگیرد، میتواند نوعی الگوی بازگشتی برای تغییر روند باشد. اما در روند نزولی، الگوی کنج صعودی نوعی الگوی ادامه دهنده است که باعث حرکت قیمت در جهت روند قبلی خود میشود.
در این الگو شاهد جنگ میان خریداران و فروشندگان هستیم که در نهایت این فروشندگان هستند که قدرت بیشتری پیدا میکنند و با نزول قیمت میشوند. همان طور که مشاهده میکنید، خریداران در حال ثبت کفهای قیمتی بالاتر هستند اما قدرت آنها به اندازهای نیست که بتوانند سقفهای بالاتر هم ثبت کنند. در حقیقت خریداران از پایین و فروشندگان از بالا به قیمت فشار میآورند اما این قدرت فروشندگان است که در نهایت باعث شکست خط حمایتی میشود. معمولا حد ضرر در این الگو کمی بالاتر از خط با شیب بیشتر میگیرد و هدف قیمتی هم به اندازه ارتفاع شروع شکلگیری الگوی کنج است.
الگوی کنج نزولی
الگوی کنج نزولی از دو خط همگرا و نزولی تشکیل میشود که معمولا شیب خط مقاومت بیشتر میباشد. در این الگو قیمت برای دورهای کاهش پیدا میکند که این کاهش ابتدا دامنه بیشتری دارد، اما به مرور دامنه حرکتی قیمت کاهش پیدا میکند. در هر دو الگو انتظار میرود حجم معاملات کاهش پیدا کند. معمولا این خریداران هستند که قبل از همگرا شدن قیمت، وارد بازار میشوند و باعث رشد قیمت و شکسته شدن خط روند نزولی میشوند.این الگو میتواند در میانه یک روند صعودی دیده شود که به معنای ادامه روند صعودی است. در انتهای روند نزولی هم الگوی کنج نزولی میتواند به عنوان نشانهای برای پایان روند نزولی باشند.
اندیکاتورها
یکی دیگر از مباحث مهم در آموزش تحلیل تکنیکال فارکس، اندیکاتورها میباشند. اندیکاتورها در حقیقت فرمولها و شاخصهای خاصی هستند که میتوانند در مورد ویژگیهای خاصی از نمودار مانند حجم، شتاب و غیره اطلاعات بیشتری بدهند و یا اینکه امکان مقایسه آنها را فراهم کنند. این ابزارهای کمکی زمانی که با پرایس اکشن و تحلیل تکنیکال کلاسیک ترکیب میشوند، کارایی فوق العادهای پیدا میکنند. اندیکاتورها دارای انواع اسیلاتور یا همان نوساننما، روند نما و حجمی میباشند که میتوانند بهترین فرصتهای معاملاتی را ایجاد کنند. در این بخش قصد داریم تا در مورد اندیکاتورهای مفید بازار فارکس صحبت کنیم.
بیشتر بخوانید: اسیلاتور چیست؟
اندیکاتور RSI
بدون شک یکی از محبوبترین اندیکاتورهای بازارهای مالی، RSI میباشد که میتواند در مورد قدرت روندهای موجود در بازار اطلاعات خوبی ارائه کند. RSI نوعی اسیلاتور است که در محدودههای صفر تا صد نوسان میکند. در فرم کلاسیک محدودههای بیشتر از ۷۰ به عنوان اشباع خرید و نقطهای برای برگشت بازار و محدودههای زیر ۳۰ هم به عنوان اشباع فروش در نظر گرفته میشوند.
RSI شاخص قدرت نسبی نامیده میشود، به این معنی که قدرت بازار و نسبت قدرت خریداران به فروشندگان را اندازهگیری میکند. این موضوع میتواند در تضاد با موارد گفته شده در مورد نقاط اشباع خرید باشد. زمانی که اندیکاتور در محدوده اشباع خرید قرار میگیرد، قدرت خریدار بالا میباشد که این موضوع میتواند نشانه خوبی برای ادامه روند باشد.
اما در متون کلاسیک این محدوده به عنوان یک محدوده پر ریسک در نظر گرفته شده است. باید بدانید که همیشه نباید به محدودههای اشباع به عنوان نقاط برگشتی نگاه کنید و در بیشتر مواقع در این محدودهها حرکات اصلی قیمت مشاهده میشود. تنظیمات RSI معمولا بر روی دوره ۱۴ روزه قرار دارد، به این معنا که قدرت نسبی بازار برای دوره ۱۴ روزه محاسبه میشود که بهینهترین حالت برای بازار هم میباشد. اما RSI دارای اطلاعات زیاد دیگری در مورد بازار هم میباشد.
میتوان بر روی این اندیکاتور خطوط حمایت و مقاومت رسم کرد و از آنها برای تایید حمایت و مقاومتهای رسم شده بر روی نمودار استفاده کرد. همچنین واگراییها هم به کمک RSI قابل تشخیص هستند. در واگرایی حرکات قیمت با حرکات نمودار RSI همگام نیست که بسته به نوع آن میتواند هشدارهایی در مورد برگشت و یا ادامه روند بدهد. در کل RSI میتواند نقاط ورود و یا خروج مناسبی ایجاد کند. کارایی این اندیکاتور در روندهای خنثی بالاتر است و از اینرو معمولا در چنین بازارهایی برای شناسایی حرکات بازار استفاده میشود.
اندیکاتور MACD
اندیکاتور MACD از دسته اندیکاتورهای روندنما است که به نسبت سیگنالهایی با تاخیر صادر میکند و از این رو بیشتر برای تایید تغییرات روند استفاده میشود. با فعال کردن این اندیکاتور در سیستم معاملاتی خود، یک هیستوگرام، یک خط مک دی و یک خط سیگنال مشاهده میکنید که هیستوگرام یا همان نمودار میلهای، تغییرات دو خط مک دی و سیگنال را اندازهگیری میکند. خط سیگنال در واقع همان میانگین نمایی ۹ روزه است و خط مک دی هم میانگین نمایی ۱۲ روزه را اندازهگیری میکند. این شرایط تنظیمات بهینه اندیکاتور میباشد که بسته به نیاز شما میتواند دچار تغییراتی بشود.
معمولا اگر خطوط سیگنال و مک دی یکدیگر را به سمت بالا قطع کنند، سیگنال خرید صادر میشود و بالعکس از تقاطع خطوط سیگنال و مک دی به سمت پایین، سیگنال فروش صادر میشود. البته چنین تقاطعهایی معمولا پس از شکستهای مهم در نمودار دیده میشوند، به همین دلیل MACD معمولا جزو اندیکاتورهای پس رو میباشد. موارد گفته شده بیشتر حالت کلاسیک این اندیکاتور است، از این رو در بازار معمولا در ترکیب با امواج الیوت و سایر ابزارها استفاده میشود که میتواند کارایی بسیار خوبی پیدا کند.
اندیکاتور ایچیموکو
ایچیموکو از اندیکاتورهایی است که در ابتدا کمی پیچیده به نظر میرسد. از این اندیکاتور میتوانید برای تشخیص جهت کلی بازار، تعیین محدوده مناسب حد ضرر، شناسایی جهت و قدرت روند و همچنین محدودههای برگشتی بازار استفاده کنید. پس اطلاعات بسیار مفیدی در مورد شرایط کوتاه مدت بازار در اختیار شما میگذارد.
در ایچیموکو ابر کومو، خط کیجون سن که آبی رنگ میباشد، خط تنکان سن که قرمز رنگ میباشد و خط چیکو اسپن که سبز رنگ میباشد، مشاهده میشود. هر یک از این خطوط به بررسی میانگین و یا قیمت بسته شدن در بازه زمانی خاص میپردازند اما چیزی که اهمیت دارد نحوه سیگنال گرفتن از آنها میباشد.
برای شناسایی تغییرات روند سهم از خط کیجون سن استفاده میشود، به این صورت که وجود قیمت بالای این خط احتمال صعودی شدن بازار را تقویت میکند و بر عکس وجود قیمت پایین این خط احتمال نزولی شدن را افزایش میدهد. خط تنکان سن هم برای تشخیص روند موجود در بازار استفاده میشود به این شکل اگر بازار صعودی باشد، این خط به سمت بالا حرکت میکند و در شرایطی نزولی هم حرکتی به سمت پایین دارد. اما در شرایط خنثی این خط به شکل صاف حرکت میکند. ضمنا تقاطع این خطوط به سمت بالا و یا پایین هم میتواند نشانهای برای صعود و یا نزول باشد.
خط چیکو اسپن یا همان خط سبز هم حاوی اطلاعات مهمی در مورد قیمت است. اگر این خط قیمت را به سمت بالا قطع کند، سیگنال خرید صادر میشود و با قطع کردن قیمت به سمت پایین هم سیگنال فروش صادر میشود. همان طور که مشاهده میکنید ابر کومو بخش دیگری از این اندیکاتور است که دو خط سنکو اسپن A و سنکو اسپن B آن را تشکیل میدهند. معمولا در روندهای صعودی قیمت بالاتر از این ابر قرار میگیرد و در شرایط نزولی هم قیمت پایینتر از ابر کومو میباشد. اما گاهی قیمت در داخل ابر کومو قرار میگیرد که در این شرایط توصیه به خرید و یا فروش نیست، چرا که بازار جهت مشخصی ندارد.
فیبوناچی
فیبوناچی یکی از ابزارهای مهم در دانش تحلیل فنی بازار است، به همین دلیل در آموزش تحلیل تکنیکال فارکس به آن پرداخته میشود. فیبوناچی در حقیقت نوعی دنباله اعداد است که به صورت …….،۱،۱،۲،۳،۵،۸، میباشد. همانطور که مشاهده میکنید در این دنباله هر عدد از جمع اعداد قبلی خود حاصل میشود.
با تقسیم هر عدد به عدد قبلی خود میتوان به نسبت طلایی ۱.۶۱۸ رسید که این نسبت، در پدیدههای طبیعی هم دیده میشود. شاید کمی عجیب به نظر برسد اما نسبتهای فیبوناچی در بازارهای مالی هم جواب میدهند و معمولا معاملهگران از سطوح فیبوناچی برای شناسایی سطوح حمایت و مقاومت، تعیین حدودی میزان اصلاح قیمت و همچنین پیشبینی اهداف قیمت در آینده استفاده میکنند.
معمولا فیبوناچیها در بازارهای دارای روند استفاده میشوند چرا که کارایی زیادی در بازارهای رنج ندارند. نکتهای که باید بدانید این است که معمولا استفاده از فیبوناچی به تنهایی نمیتواند یک سیستم معاملاتی سوددهای ایجاد کند و به همین دلیل معمولا معاملهگران حرفهای از ترکیب این ابزار با پرایس اکشن و یا امواج الیوت استفاده میکنند تا سیستم پر بازدهی ایجاد کنند. در این بخش به بررسی و معرفی انواع فیبوناچی میپردازیم، پس همراه ما باشید.
فیبوناچی اصلاحی (Retracement)
شاید یکی از پرکاربردترین انواع فیبوناچی، همین فیبوناچی اصلاحی باشد که میتواند در روندهای اصلاحی، محدودههای احتمالی برگشت روند را نشان بدهد. معمولا برای ترسیم این ابزار نیاز به یک روند مشخص صعودی و یا نزولی دارید. با فعال کردن فیبوناچی اصلاحی در سیستم معاملاتی خود و انتخاب ابتدا و انتهای روند، خطوط این ابزار ظاهر میشود که همان نسبتهای محاسبه شده در دنباله اعداد فیبوناچی میباشد. معمولا خطوط حمایت و مقاومت نشان داده شده روی این ابزار در نسبتهای ۲۳.۶، ۳۸.۲، ۵۰، ۶۱.۸ و ۷۸.۶ درصد میباشد.
سطح حمایتی ۵۰ درصد در دنباله اعداد فیبوناچی قرار ندارد اما معاملهگران معقتد هستند این سطح میتواند یک منطقه روانی مهم برای بازار باشد. معمولا بسته به اصلاح قیمت تا سطوح گفته شده در فیبوناچی اصلاحی، الگوهای مختلفی مانند الگوی ABCD هم شکل میگیرد که میتوان از آنها برای تعیین اهداف قیمت در حرکات بعدی استفاده کرد. دو سطح ۳۸.۲ و ۶۱.۸ دارای اهمیت بیشتری به نسبت سایر سطوح فیبوناچی هستند که احتمال واکنش قیمت به آنها بیشتر است.
معمولا هر چه اصلاح قیمت در سطح کمتری انجام بشود، انتظار میرود که حرکات بعدی قیمت پر قدرتتر باشد، چرا که در این صورت خریداران به اندازهای قدرت داشتهاند که اجازه اصلاح زیاد به قیمت را ندهند. در نهایت اگر سطح ۷۸.۶ شکسته شود، به احتمال زیاد قیمت به سمت نقطه شروع حرکت کرده و حتی آن را میشکند.
کمانهای فیبوناچی
به خطوط منحنی که بر اساس نسبتهای دنباله فیبوناچی رسم میشوند، کمانهای فیبوناچی گفته میشود. این کمانها میتوانند به شکلی دیگر، باعث رسم نقاط حمایت و مقاومت بر روی نمودار بشوند.
مناطق زمانی فیبوناچی
فیبوناچی حتی در تحلیل زمانی نمودار قیمتی هم میتواند موثر باشد. با فعال کردن این ابزار در نرم افزار، خطوط عمودی بر روی چارت ظاهر میشود که این خطوط بر اساس نسبتهای فیبوناچی انتخاب شدهاند و میتوانند نمودار را به بازههای زمانی مشخص تقسیم کنند. معمولا خطوط عمودی نشان میدهند که در چه نقاطی باید منتظر تغییرات بزرگ در قیمت باشید.
فیبوناچی Extension
قله و یا کفهایی در چارت قیمتی وجود دارند که قیمت در گذشته از آن سطوح فراتر نرفته است. در صورت شکست این نقاط، معمولا دادهای برای شناسایی هدف قیمت وجود ندارد، چرا که در گذشته قیمت در آن نواحی معامله نشده است. فیبوناچی Extension از ابزاری است که میتواند با توجه به نسبتهای فیبوناچی در این شرایط، محدودههای حمایتی و مقاومتی را مشخص کند.
البته کاربرد فیبوناچی Extension تنها برای این نقاط نیست. میتوانید در تمام شرایطی که قیمت از سقف و کف روند بالاتر رفته است، از این ابزار استفاده کنید. روش رسم فیبوناچی گسترشی عکس فیبوناچی اصلاحی میباشد. برای این کار نیاز است تا شما نقطه انتها روند را به نقطه ابتدا وصل کنید. با این کار سطوح حمایت و مقاومت فراتر از سطح ۱۰۰ درصد نمایش داده میشود.
نکات نهایی در مورد استفاده از ابزارهای فیبوناچی
فیبوناچی به تنهایی نمیتواند نقاط ورود و خروج دقیقی برای شمع مشخص کند، به همین دلیل توصیه میشود که به همراه تحلیل تکنیکال کلاسیک و سایر ابزار موجود در آن به کار گرفته بشود. اگر محدودههای حمایتی و یا مقاومتی در ابزارهای مختلف فیبوناچی با یکدیگر همپوشانی داشته باشند، معمولا تعداد بیشتری از تحلیلگران به آنها توجه میکنند و از این رو احتمال واکنش قیمت به آنها بیشتر میشود. پس ترکیب ابزارهای فیبوناچی هم میتواند سیستم معاملاتی قویتری ایجاد کند.
میانگین متحرک
یکی از ابزارهای مهم در هر سیستم معاملاتی، میانگینهای متحرک میباشند. میانگین متحرکها به محاسبه میانگین قیمت بسته شدن دارایی در بازه زمانی مشخص میپردازند. عمدتا در تحلیل تکنیکال با دو نوع از این ابزارها مواجه میشوید. میانگین متحرک ساده و میانگین متحرک نمایی که هر کدام به شکلی متفاوت دادههای قیمتی را محاسبه میکنند. در میانگین متحرک ساده همان طور که از نامش پیداست، میانگین قیمت را در بازه مشخص اندازهگیری میکند که در اندازهگیریهای خود به همه دادهها وزن یکسانی میدهد. اما در میانگین متحرک نمایی، به دادههای قیمتی جدید، وزن بیشتری داده میشود.
معمولا از این ابرازها برای شناسایی روند موجود در بازار و همچنین تایید برخی تحلیلها استفاده میشود. همه شما میدانید که چه در روند صعودی و چه در روند نزولی، قیمت دارای نوسانات زیادی میباشد که همین نوسانات میتواند گاهی تشخیص روند موجود در بازار را سخت کند. اما میانگین متحرک اثر این نوسانات را کاهش میدهد، به همین دلیل با کمک آن راحتتر میتوان روند بازار را مشخص کرد. به طور کلی میانگین متحرکها از نوع شاخصهای تاخیری میباشند که با دیرتر از حرکات قیمت در چارت، تغییرات را نمایش میدهند.
معمولا این تاخیر با افزایش بازه زمانی انتخابی، بیشتر هم میشود. در کنار تشخیص روند غالب بازار، این خطوط میتوانند به عنوان نقاط حمایت و مقاومت هم در بازار عمل کنند. برای مثال ممکن است در یک دارایی خاص، قیمت به میانگین متحرک ۲۰۰ روزه خود به خوبی واکنش بدهد، چرا که این سطوح معمولا مورد توجه معاملهگران قرار میگیرد.
بسته به هدف هر معاملهگر، دوره زمانی انتخابی در میانگین متحرکها میتواند متفاوت باشد. اگر از دسته تریدرهای کوتاه مدت هستید، بهتر است از میانگین متحرک با بازه زمانی کوتاه مانند ۱۵ روزه استفاده کنید. اما معاملهگران بلند مدت میتوانند بازه زمانی خود را افزایش بدهند که با این کار، قیمت واکنش کمتری هم با خطوط میانگین متحرک خواهد داد.
ضمنا برای تریدرهای کوتاه مدت، استفاده از میانگین متحرک نمایی بهتر میباشد، چرا که در این ابزار، به دادههای قیمتی اخیر وزن بیشتری داده میشود که دقیقا مطابق با اهداف یک تریدر کوتاه مدتی است.
استراتژی معاملاتی با استفاده از میانگین متحرکها
میانگین متحرک ها تنها برای تشخیص روند بازار استفاده نمیشوند، بلکه با کمک این ابزار میتوان سیستمهای معاملاتی مناسبی ایجاد کرد. انتخاب طول دوره زمانی در این ابزار، بیشتر تجربی میباشد اما اعدادی وجود دارند که در بازار بیشتر مورد توجه هستند و به همین دلیل معمولا قیمت واکنش بهتری هم به آنها میدهد. میتوانید در صورت تمایل برای گرفتن سیگنال خرید و یا فروش، از دو میانگین متحرک با بازه زمانی کوتاه مدت و بازه زمانی بلند تر استفاده کنید.
معمولا زمانی که میانگین متحرک کوتاه، میانگین متحرک بلند را قطع میکند، سیگنال خرید صادر میشود. در نقطه مقابل اگر میانگین متحرک کوتاه میانگین متحرک بلند را به سمت پایین قطع کند، هشدارهایی در مورد نزولی شدن روند و سیگنال فروش صادر میشود. البته همان طور که اشاره شد معمولا سیگنالهای این ابزار با تاخیر ایجاد میشوند.
شکست کاذب
شکست کاذب یکی از چالشهای مهم معاملهگران میباشد که میتواند باعث بالا رفتن میزان زیان آنها بشود. شکستها در بازار زمانی اتفاق میافتد که قیمت از یک سطح حمایتی و مقاومتی عبور کند. البته زمانی به این حرکت قیمت شکست واقعی گفته میشود که قیمت بتواند آن حرکت را حفظ کند و به همین دلیل تغییرات کوتاه مدت در قیمت معمولا به عنوان شکست کاذب شناخته میشوند.
گاهی قیمت شکستهای کاذب توسط سرمایههای بزرگ بازار انجام میشود تا با این کار فرصتهای سودآوری مناسبی پیدا کنند. برای مثال امکان دارد در نقاط حمایتی مهم با ایجاد فشار کاذب، باعث شکست حمایت بشوند که این کار باعث ایجاد نگرانی و ترس در معاملهگران خرد بازار میباشد.
همین موضوع میتواند فرصت خوبی برای پول های بزرگ فراهم کند تا دارایی بیشتر خریداری کنند. معمولا تشخیص یک شکست واقعی از یک شکست کاذب سخت است و این نقاط دقیقا همان نقاطی هستند که میتوانند باعث ضرر و زیان به معاملهگران بشود. معمولا شکستهای فیک در روندهای رنج بازار بیشتر رخ میدهند و از اینرو یک استراتژی مناسب در چنین بازاری میتواند به صورت خرید در کف و فروش در سقف بدون توجه به شکستهای احتمالی باشد. اما چگونه میتوانیم معاملات خود را از شکستهای کاذب دور نگه داریم؟ برای این موضوع مطمئنا راهکارهای زیادی وجود دارد که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.
به حجم معاملات توجه کنید
حجم معاملات میتواند یک معیار مناسب برای تشخیص شکستهای واقعی از کاذب باشد. انتظار میرود شکست حمایت و مقاومتهای مهم بازار به همراه حجم بالا و با قدرت خریدار بالا باشد. پس اگر تغییر حجم چندانی در نقاط برگشتی مهم بازار مشاهده نکردید، باید به کاذب بودن آن شکست فکر کنید. البته همیشه بالا بودن حجم نشانهای برای تایید واقعی شکست نیست و گاهی این حجم میتواند نشانهای از خروج پول هوشمند از دارایی باشد، به همین دلیل معمولا نیاز است در کنار حجم، قدرت خریدار هم بالا برود.
بهتر است به معاملات فرصت دهید
پس از شکست محدودههای مهم در بازار بهتر است برای ورود و یا خروجهای جدید کمی صبر کنید. فرصت دادن به معاملات میتواند شما را در مورد ادامه روند مطمئنتر کند. معمولا شکستهای فیک، حرکات کوتاه مدت قیمت میباشند و به همین دلیل به سرعت جهت حرکت آنها مشخص میشود. برای کاهش ریسک میتواند حد ضرر مناسبی هم برای پوزیشن معاملاتی خود انتخاب کنید تا در صورت برگشت روند متضرر نشوید. برخی از معاملهگران حرفهای معمولا از قانون ۳ درصدی استفاده میکنند. در این قانون گفته میشود که اگر قیمت ۳ درصد بالاتر از مقاومت و یا پایینتر از حمایت برود، معمولا شکست تایید میشود.
چارت قیمتی را در بازههای زمانی متفاوت بررسی کنید
تغییر تایم فریم میتواند کمک کند تا حرکات قیمت را دقیق تر بررسی کنید. بهتر است پس از مشاهده شکست در تایم فریمهای کوتاهتر، به سراغ بازههای زمانی بلندتر بروید. برای مثال پس از مشاهده شکست در تایم فریم یک ساعته، بهتر است چارت قیمتی را در تایم فریم چهار ساعته و یا حتی روزانه بررسی کنید. معمولا در شکستهای کاذب، در تایم فریمهای پایین شکست قیمت دیده میشود اما با بالا بردن بازه زمانی، این شکست دیده نمیشود که میتواند نشانهای برای فیک بودن آن باشد.
استفاده از اندیکاتورها
اندیکاتورها معمولا میتوانند برای تایید شکستها در چارت قیمتی استفاده بشوند. یکی از کاربردهای اندیکاتورها در چنین محدودههایی، واگراییها هستند. واگراییها میتوانند کمک زیادی به تشخیص یک شکست فیک بکنند. علاوه بر این، معمولا معاملهگران حرفهای از ترکیب پرایس اکشن و اندیکاتورها سیستمهای معاملاتی ایجاد میکنند که میتوانند در چنین مواقعی بسیار کاربردی باشند. برای مثال برخی از تریدرهای بازار معتقد هستند که عبور قیمت از یک محدوده مهم اگر همراه با عبور RSI از سطح 50 و یا 70 باشد، معتبرتر بوده و معمولا آن شکست میتواند یک شکست واقعی و حرکتی برای ایجاد یک روند جدید باشد.
MACD از دیگر اندیکاتورهایی است که میتواند برای تایید مورد استفاده قرار بگیرد. البته شاید به دلیل تاخیر در ایجاد سیگنال، بهترین ابزار برای این کار نباشد اما باز هم میتواند در مورد ادامه حرکت قیمت، اطلاعات خوبی بدهد.
شناسایی الگوهای قیمتی
معمولا اگر شکست همراه با یک الگوی قیمتی مناسب باشد، آن شکست اعتبار بیشتری پیدا میکند. شناسایی الگوهای اصلاحی مانند الگوی مثلث صعودی و یا کنج صعودی میتواند احتمال فیک بودن شکست را بیشتر کند. پس برای اطمینان بیشتر میتوانید از الگوهای قیمتی هم استفاده کنید.
پولبک چه مفهومی در تحلیل تکنیکال دارد؟
پولبک در شکست روند و یا نقاط حمایتی و مقاومتی معنا پیدا میکند که میتواند بهترین فرصت های معاملاتی را ایجاد کند. در مورد شکستها در بخش قبلی صحبت کردیم. گاهی نقاط حمایتی و یا مقاومتی مهم در بازار توسط جریانهای پول بزرگ به صورت کاذب شکسته میشوند تا این شکستها بتواند برای پولهای بزرگ فرصتهای بهتری ایجاد کنند.
در چنین مواقعی معمولا این معاملهگران هستند که دچار ضرر میشوند. اما پولبک میتواند از ریسک معاملاتی شما در چنین محدودههای مهمی بکاهد. معمولا قیمت پس از شکست یک حمایت و یا مقاومت مهم، به سطح شکسته شده باز خواهد گشت و با تثبیت قیمت، به روند قبلی خود ادامه میدهد.
این موضوع ممکن است به دلیل سیو سود و یا خروج برخی از معاملهگران پس از رسیدن قیمت به هدف معاملاتی آنها باشد. برای مثال در یک محدوده مقاومتی، قیمت پس از شکست مقاومت به دلیل سیو سود خریداران و یا خروج آنها از معامله، به سطح شکسته شده باز میگردد. معمولا پس از مدتی انتظار خریداران برای افزایش قیمت به دنبال شکست مقاومت تقویت میشود که همین موضوع می تواند زمینه ادامه حرکت را فراهم کند. پولبک را نمیتوان نوعی اصلاح قیمت در نظر گرفت، چرا که معمولا پولبک بسیار سریع اتفاق میافتد و انتظار میرود که در آن حجم معاملاتی کاهش پیدا کند.
بیشتر بخوانید: پولبک – تفاوت پولبک با اصلاح قیمت چیست؟
نکتهای که باید بدانید این است که پولبک در همه شکستها رخ نمیدهد و ضمنا همیشه قیمت دقیقا به سطح قیمتی شکسته شده باز نمیگردد. گاهی قدرت خریداران به اندازهای است که اجازه برگشت قیمت به سطح شکسته شده را نمیدهد و از این رو قیمت تنها این فرصت را خواهد داشت که تا نزدیکی آن سطح حرکت کند. به شکلی دیگر، قیمت حتی میتواند به سطح شکسته شده هک نفوذ کند و سپس حرکت جدید خود را آغاز کند.
این نقاط معمولا چالشهای اصلی معاملهگران میباشند، چرا که در این چنین مواردی، تشخیص اینکه حرکت قیمت پولبک است یا برگشت روند سخت میشود. معمولا معاملهگران حرفهای پس از شکست محدودههای مهم، منتظر میمانند تا پولبک تکمیل و روند جدید آغاز شود. این محدوده میتواند فرصتی طلایی و بسیار کم ریسک برای شما فراهم کند. البته حتی در چنین شرایطی هم احتمال برگشت قیمت وجود دارد اما ریسک آن به شدت کاهش پیدا میکند.
انتظار میرود که در پایان پولبک، خریداران با بالا رفتن حجم باعث رشد قیمتی بشوند. بالا رفتن حجم در بالای سطح شکسته شده به همراه یک الگوی قیمتی میتواند تا حد زیادی شما را از حرکت بعدی قیمت مطمئن کند. همان طور که مشاهده میکنید، پولبک فرصتهای بسیار مناسبی برای ورود و یا خروج از دارایی فراهم میکند که با استفاده از آنها میتوانید سودهای بیشتری بکنید.
بیشتر بخوانید: چالش های معامله گری
تئوری امواج الیوت
نظریه امواج الیوت توسط رالف نلسون الیوت و بر اساس همان اصول نظریه داو ایجاد شد. او معتقد بود که روندهای قیمتی در بازار به صورت آشفته و تصادفی تغییر نمیکند و این روانشناسی غالب سرمایهگذاران است که باعث شکلگیری چنین امواجی میشود. اما چیزی که کمک کرد تا الیوت بتواند حرکات بازار را بسیار دقیقتر پیشبینی کند، شناخت ماهیت فرکتال امواج قیمتی است. فرکتالها در واقع اجزایی هستند که با کوچکتر شدن مقیاس زمانی، به شکل بی پایانی خود را تکرار میکنند.
الیوت روندهای شکل گرفته در بازار را به صورت امواج فرکتالی در نظر گرفت و سعی کرد بر این اساس به پیشبینی رفتار قیمت در آینده بپردازد. نظریه الیوت در حقیقت یکی از تخصصیترین ابزارهای تحلیل تکنیکال میباشد که سعی دارد به پیشبینی قابل اعتمادی برای آینده بازار برسد. در آموزش تحلیل تکنیکال فارکس قصد داریم تا دقیقتر درباره این نظریه و نحوه استفاده از آن در معاملات بپردازیم.
پیشبینی حرکات قیمت با کمک نظریه الیوت
اشاره شد که الیوت حرکات قیمت را به شکل امواج ضربهای و اصلاحی در نظر گرفت و از این شکل برای پیشبینی آینده بازار استفاده کرد. همه ما میدانیم که حرکات قیمت در بازار به صورت خط صاف نیست و مجموعهای از نوسانات و بالا و پایین رفتنها وجود دارد که در نهایت روندها و حرکات قیمت را شکل میدهند. الیوت حرکات اصلی در جهت روند را به پنج موج تقسیم کرد که در نهایت با سه موج اصلاحی در خلاف جهت روند تکمیل میشود.
این حرکت پنچ موجی و سه موجی هم خود دو بخش موج بالاتر را تشکیل میدهند. در حقیقت این موضوع خاصیت فرکتالی امواج را میرساند. این روند به شکلی بی پایان ادامه پیدا میکند. در حقیقت هر یک از این امواج خود از ۵ موج اصلی و ۳ موج اصلاحی تشکیل شده است و همه این موجها خود بخشی از یک موج بزرگتر هستند.
با استفاده از این تئوری میتوان حرکات قیمت را کاملا قابل پیشبینی دانست. الیوت ۹ سطح از امواج را شناسایی کرد که از بزرگ به کوچک در زیر به آنها اشاره میشود:
- Grand super cycle
- super cycle
- cycle
- primary
- intermediate
- minor
- minute
- minuette
- sub minuette
شناسایی بازار بر اساس این امواج به شما کمک میکند تا در پایان موج ۵ از پوزیشن معاملاتی خود خارج بشوید و در جهت مخالف وارد معامله بشوید. همان طور که مشاهده میکنید، پس از موج ضربهای ۱، موج اصلاحی ۲ شکل گرفته است. در حرکات اصلی روند، سه موج ضربهای ۱،۳ و ۵ وجود دارد و امواج اصلاحی ۲ و ۴ میباشد. خود این حرکت پنج موجی در جهت روند اصلی با پنج موج اصلاحی a،b و c تکمیل میشود.
اصول نظریه الیوت
همان طور که اشاره شد بر اساس پیشبینی الیوت حرکات بازار به دو شکل ضربهای و اصلاحی تقسیم میشوند. حرکات ضربهای در جهت روند اصلی و حرکات اصلاحی در خلاف جهت روند میباشند. امواج ضربهای حرکات خود را در پنج موج انجام میدهند و انواع اصلاحی در سه موج حرکت میکنند. اما میان این امواج اصولی باید برقرار باشد که در زیر به آنها اشاره میکنیم.
- موج اصلاحی ۲ هیچگاه نباید به اندازه صددرصد موج ۱ اصلاح کند.
- در میان امواج ضربهای ۱،۳ و ۵، معمولا بلندترین موج ضربهای است. البته گاهی موج ۱ و یا ۵ بلندتر از سایر امواج ضربهای میشوند اما در این میان موج ۳ هیچگاه نمیتواند کوچکترین موج باشد.
- موج ۴ نباید با موج ۱ همپوشانی داشته باشد.
- در نهایت موج ۵ با واگرایی تکانه خاتمه پیدا میکند.
هر چند که تئوری امواج الیوت برای امواج ضربهای ۵ موج و برای امواج اصلاحی سه موج در نظر گرفته است، اما میتواند حرکت اصلی در سه موج هم انجام بشود که اتفاقا بیشتر هم در بازار مشاهده میشود.
تفسیر دقیقتر امواج الیوت
در این بخش قصد داریم تا به شکل دقیقتر امواج شکل گرفته در نظریه الیوت را بررسی کنیم.
موج ضربهای ۱
موج ۱ معمولا در میان اخبار منفی و اوج ناامیدی سرمایهگذاران شکل میگیرد، به همین دلیل معمولا به سختی آشکار میشود. در این موج شاخصهای اقتصادی قوی به نظر نمیرسند و عمده نظرسنجیها ادامه نزول را پیش بینی میکنند. در چنین شرایطی عمده تحلیلگران گزینههای فروش را مد نظر دارند و به همین دلیل هم است که به سختی شناخته میشود. معمولا همزمان با رشد قیمت، حجم معاملاتی هم کمی افزایش پیدا میکند اما به اندازهای نیست که توجه معاملهگران را به خود جلب کند.
موج ضربهای ۲
موج ضربهای ۲ یک موج اصلاحی است و این موج هم همچنان در میان اخبار منفی شکل میگیرد و به دنبال آن تصورات منفی معاملهگران برای ادامه روند کاهش تقویت میشود. اما با این وجود نشانههایی هم ظاهر میشود که میتواند تا حدودی تغییرات مثبت را نشان دهد. موج ۲ معمولا بیشتر از سطح ۶۱.۸ اصلاح نمیکند و در این موج حجم معاملاتی باید کمتر از موج ۱ باشد. این موارد میتوانند نشان دهند که تغییراتی مثبتی در راه است.
موج ضربهای ۳
موج ۳ معمولا جزو قویترین موجهای ضربهای حساب میشود که در آن حرکات قیمتی سریع ایجاد میشود. در ابتدای این موج همچنان نگرش و اخبار منفی درباره ادامه بازار وجود دارد، اما به محض عبور قیمت از قله موج ۱، کم کم انتظارت مثبت درباره روند ایجاد میشود که همین موضوع میتواند باعث ورود سرمایهگذاران و حرکت سریعتر قیمت بشود.
موج ضربهای ۴
موج ۴ یک موج اصلاحی است که معمولا تا سطحی بیشتر از ۳۸.۲ درصد موج ۳ را اصلاح نمیکند. البته ممکن است از نظر زمانی، قیمت برای یک دوره طولانی در اصلاح باشد، اما معمولا با توجه به قدرت خرید معاملهگران، این اصلاح در زمان کمی صورت میپذیرد. در انتهای موج ۴ معمولا خریدها تقویت میشود که همین موضوع میتواند باعث رشد قیمت تا سطح جدید بشود.
موج ضربهای ۵
موج ۵ معمولا آخرین موج از یک روند میباشد و در آن نمیتوان اشتیاق و قدرت خرید موج ۳ را مشاهده کرد. البته در این موج معمولا قیمت قلههای جدیدی ایجاد میکند. اخبار در این موج معمولا بسیار مثبت باشند و انتظارت و اهداف بالایی برای قیمت عنوان میشود. این دقیقا همان مرحلهای است که معمولا عمده تریدرهای مبتدی وارد بازار میشوند که با ریسک زیادی همراه است.
امواج اصلاحی
امواج اصلاحی معمولا در خلاف جهت حرکت اصلی قیمت ایجاد میشوند و تنوع بیشتری از امواج ضربهای دارند. شناسایی این امواج بسیار سختتر از امواج ضربهای است، چرا که معمولا در میان اخبار مثبت شکل میگیرند و به همین دلیل ممکن است به عنوان یک اصلاح کوتاه مدت همانند امواج ۲ و یا ۴ در نظر گرفته بشوند. این امواج می توانند به شکلهای زیگزاگ، مثلث، پرچم و غیره انجام بشود.
ارتباط نظریه امواج الیوت با فیبوناچی
الیوت از سطوح فیبوناچی برای تعیین نقاط برگشتی در امواج اصلاحی استفاده میکرد. بر اساس نظریه او یک موج اصلاحی، هیچگاه به اندازه موج اصلی خود اصلاح نمیکند و معمولا این اصلاح تا سطوح ۳۸، ۵۰ و ۶۲ صورت میگیرد. او همچنین متوجه شد که امواج ضربهای بر اساس این نسبتها به یکدیگر مرتبط میشوند.
نقد تئوری امواج الیوت
هر چند که نظریه الیوت سعی دارد تا بازار را به شکل کاملتری برای معاملهگران قابل پیشبینی کند، اما هیچ قطعیتی وجود ندارد که با استفاده از اصول این نظریه بتوانید به شکل دقیق حرکات بعدی قیمت را پیشبینی کنید. از اینرو همچنان برهههایی در بازار وجود دارد که عمده معاملهگران نمیتوانند پیشبینی کنند قیمت در روزهای آینده کجا خواهد بود.
آیا آموزش تحلیل تکنیکال فارکس برای کسب سود در این بازار کافی است؟
اگر بخواهیم در یک جمله به این پرسش پاسخ بدهیم باید بگوییم که با تحلیل تکنیکال موفقیت شما در بازار صددرصد تضمین نمیشود اما برای یادگیری آن برای همه افراد ضروری است. تحلیل تکنیکال مانند پیشبینی هوا میباشد که میتواند در مورد ادامه بازار به شما دید بهتری بدهد اما امکان خطا هم در آن وجود دارد. روانشناسی بازار و کنترل احساسات از پارامترهای دیگری است که میتواند مکمل تحلیل تکنیکال برای پیشبینی بازار باشد. علم پیشبینی بازار بر اساس دادههای قیمتی میتواند ریسک معاملات شما را کمتر کند، اما نباید این طور تصور کنید که با استفاده از آن همیشه در سود خواهید بود.
همان طور که در ابتدای مطلب هم اشاره شد، حتی برای حرفهای ترین تحلیلگران تکنیکال هم برخی از تحلیلها اشتباه از آب در میآید اما در مجموع تحلیل تکنیکال در صورت استفاده صحیح و درست، میتواند برای شما سودده باشد. در حقیقت باید بدانید که هر چند با استفاده از تحلیل تکنیکال موفقیت شما به شکل صد در صد تضمین شده نیست، اما بدون آن هم به شکل صددرصد در معاملات خود شکست خواهید خورد. پس آموزش تحلیل تکنیکال فارکس برای همه معاملهگران ضروری است.
جمعبندی
تحلیل تکنیکال دانشی بسیار وسیع است که در آن روشهای زیادی برای انجام معاملات بهتر در بازارهای مالی ایجاد شده است. در این مطلب سعی کردیم بر اساس اصول اصلی تحلیل تکنیکال، به آموزش ساده و کاربردی روشهای مفید برای تحلیل بازار فارکس بپردازیم. اطمینان داریم این مطلب میتواند مرجع خوب و کاملی برای افرادی باشد که به دنبال آموزش تحلیل تکنیکال فارکس هستند.
پرسشهای متداول
۱. در آموزش تحلیل تکنیکال فارکس به چه موضوعاتی پرداخته میشود؟
تحلیل تکنیکال دنیای بسیار گستردهای دارد، اما در آموزش این مطلب تلاش شد تا نکات مهم و کاربردی برای تحلیل بازار بررسی شود.
۲. کدامیک از ابزار تحلیل تکنیکال برای بازار فارکس مناسبتر است؟
همه ابزارهای تحلیل تکنیکال میتوانند برای تحلیل بازار فارکس مناسب باشند، در حقیقت این استراتژی معاملاتی شما است که تعیین میکند از چه ابزاری استفاده کنید.
۳. آیا تحلیل تکنیکال به تنهایی کافی است؟
تحلیل تکنیکال بیشتر به پیشبینی بازار با احتمال زیاد میپردازد، به همین دلیل بهتر است برای کاهش ریسک معاملاتی از تحلیل بنیادی، بررسی اخبار و روشهای دیگر هم به شکل مکمل استفاده کنید.
۴. اندیکاتورها چه نقشی در تحلیل بازار فارکس دارند؟
اندیکاتورها بیشتر برای تایید پیشبینیهای صورت گرفته استفاده میشوند و از اینرو به تنهایی به عنوان یک ابزار تحلیل بازار استفاده میشوند.
۵. منظور از حمایت و مقاومت در بازار فارکس چیست؟
حمایتها و مقاومتها محدودههایی هستند که قیمت در گذشته به آنها واکنش داده است و از اینرو میتوانند به عنوان سطوحی برای تغییر روند استفاده بشوند.
با بهرهگیری از مطالب ارائه شده در سایت آکادمی شامی، میتوانید همه اطلاعات لازم برای شروع و حرفهای شدن در حوزه معاملهگری را به دست بیاورید. پیشنهاد ما به شما استفاده از دوره رایگان آموزش معامله گری کربن است. همچنین اگر نیاز به مشاوره دارید مشاوران آکادمی شامی آماده ارائه خدمات و مشاوره رایگان به شما هستند. برای درخواست مشاوره لطفا فرم زیر را پر کنید تا در اسرع وقت با شما تماس گرفته شود.